-
کتاب آی طالقانی قربان
سهشنبه 9 مهر 1398 16:01
کتاب " آی طالقانی قربان " نوشته ی مسلم آهنگری به گویش طالقانی منتشر شد. ** مراکز پخش منگلان - سوپر ساحل ایستگاه تفریحی چشمکان
-
شعر و شاعر
سهشنبه 9 مهر 1398 16:01
هر زمان کوچه راه ، تنگی هست بر سر خلق زخم ، سنگی هست هر کجا سروران سَرِ دارند یا که ملت اسیر جنگی هست هر کجا عشق سخت بیمار است یا حقیقت دچار رنگی هست هر زمان صحبت از خیا نتهاست یا سیاست اسیر ننگی هست دزدی و کجروی ، ریا کاری استحاله شده ، زرنگی هست پیش روی جدال و استفهام آتش خشم صد تفنگی هست باغ اندیشه و دگر اندیش لانه...
-
طالقانی
سهشنبه 15 اسفند 1396 10:01
-
دلتای من
شنبه 5 اسفند 1396 15:58
محو افق مشو ، نگهی بی کرانه باش بر سائلی ، کریم ندیده ، شبانه باش بویی می آید از طرف کوچه ی بهار در باز کن ، منتظر یک بهانه باش دیدی که آسمان هم وطنی گریه می کند آغوش مرهمی بگشای و ، ترانه باش آن خشک روزگار سرد ، سَر آمد ، بهار من بر شاخسار سرو شهیدی ، جوانه باش دریا ! ، چه آرزوی قشنگیست ، قطره را دلتای من ، به ساحل...
-
خود
شنبه 5 اسفند 1396 15:52
ما همه غرقیم در دریای خود کافر عقل و مرید پای خود می رویم و می رویم و می رویم کان چنان بیهوده کاندر جای خود
-
حیرانی
شنبه 5 اسفند 1396 15:48
مثل هر روز اسیرم ، نه فقط جمعه که من . قفسم نام ندارد ، گنهم حیرانیست . روز ها بی گنهند ، بردگیم تاریخیست . شنبه تا شنبه ، دلم در هوسش زندانیست
-
سواحل کلمات
شنبه 5 اسفند 1396 15:45
-
بام البرز
شنبه 5 اسفند 1396 15:44
یه آهو میشم ، رو به صحرای البرز زمین ، آسمان ، دشت و دریای البرز کرج رو می گردم ، می رم تا باغستون جهانشهر و گلشهر و باغای البرز پرستو میشم ، تا حصارک می گردم میرم تا به هشتگرد زر سای البرز یه دُرنا میشم ، پا میذارم ، رو ابرا میرم طالقون ، بام زیبای البرز پل دختر و تپه ی ازبکی ها تا خورشید فهمیده سیمای البرز شقایق...
-
شب یلدا
سهشنبه 28 آذر 1396 18:50
شب یلدا اقبال و روزگار من امشب به دست تو ست عمری که کوزه اش به دوام و شکست تو ست با نوی آفرینش و شب زنده داریم امشب دوام مستیم از ناز شست تو ست پیمانه را شکسته ام از عهد روز پیش سر مستیم ز باده ی شبگیر مست تو ست ما را وجود در تو تجلیست ، هم عدم با این وجود ،هست اگر هست ، هست تو ست شب بوی تن سپرده به سرمای چله گاه امشب...
-
چله شو
سهشنبه 28 آذر 1396 18:50
چله شو آهای دور وا کتانِ ، طالقانی شوو چله عچین مظلوم نُمانی نه جوز و سنجه داری و نه کیشمیش نه کله پاچه داری و نه گوو ، میش دیه کرسی دِنی تا که بُنا شی گته آقا که پهلو یش دُبا شی دیه فانو سی سو دی پََک پَک کُرد باید هر چی خجیر چی دَ شک کُرد یکی از اون خجیران مای دُلانه گمان ، مثل بپو سیه ، گُلانه چبه عچین دگش گردی...
-
یلدا
سهشنبه 28 آذر 1396 18:49
-
چله شوو
سهشنبه 28 آذر 1396 18:49
دراز شوو که میگن پیلا ی و آقاجانه همون که ورف دمینه حیاط و ایوانه قدیمیان میگوون ، چُله شوو دراز شووه نشان آخر قوس ، اول زُمسانه به نقل ریش سفیدان ، به کرسی و منقل عزیز کرده کسان ، خانُمانی مهمانه کلانتر ننه ، با مجمعش میانداره که پُر کنه ، کوول و جوز ، مرسی کاسّّانه آقام همش میگووه ، هیس ، سرنکت ، بُپا که جیف شان...
-
سلام یلدا
سهشنبه 28 آذر 1396 18:49
سلام یلدا سلام یلدا من که فانوسم راجا و دلم را اینجا سپرده ام. تا تو دختر مشکی پوش ایرانی چراغ بر افروزی به بهروزی . هزار و اندی نمی دانم در کدام راهی. که سالی یکبار قسمت ما می شوی و من نمیدانم چند ساله ای تا کیک برایت سفارش دهم. خودم را دعوت می کنم به شراب به رقص باله ی تو چه زیبا مشکی آراسته ای. به رقص و چرخ . جان و...
-
یلدا تویی
سهشنبه 28 آذر 1396 18:48
خواب لیلا دیده ام ، لیلا تویی؟ گر تو لیلا نیستی ، یلدا تویی؟ من فقط آینه ام در پیش تو هر چه هستی ، نزد من پیدا ، تویی
-
راز شب تاب
شنبه 25 آذر 1396 15:18
زندگی را می شود ، توی اتاقی خواب کرد. غصه را چون ماهی ، سرگشته ای قلاب کرد. در شب دیجور تنهایی ، درون یک قفس می شود دل را تسلا ، بر رخ مهتاب کرد. می شود حتی میان کوچه های گریه رفت از میان اشک ها لبخند گرمی قاب کرد. رود باشی می شود از دره های غم گذشت از مسیر روزنی هجرت ز هر مرداب کرد. در سکوتی ، گاه پیغامی رساتر می رسد...
-
پایان یک مهربانی
شنبه 25 آذر 1396 15:17
با هم که متولد شدیم اسم تو را بهاره و اسم مرا بهار گذاشتند . تو در قنداقی سرخ و من در قنداقی سبز . تابستان زندگی هر کسی را سر گرم خود کرد . با هم اما بی خبر . تو میوه شدی و من شاخه . پاییز عاشقی از راه رسید . و تو با مهر آمدی. که یادم بدهی سیب را فقط نمی خورند . بیشتر از آن بویش می کنند . و آلبالو را به گوش می آویزند...
-
محمد رسول الله (ص)
سهشنبه 14 آذر 1396 18:39
ای که نامت آمده در عالم تقدیر ها هم کتابت گفته آمد ، هم شده تقریرها آمدی ای سرور و مولای ما یا مصطفی (ص) تا رها گردد ز دست و پای ما زنجیر ها قله ی عشق است ، نام احمد محمود حق خشیت آرد در بَر مهرش ، سر پامیرها تیر صبرش ، در مصاف جهل سفیان و سفیه بر نشیند بر شکار سرکش نخجیر ها لفظ اعجازش ، تحدی می کند با گفتمان آیه آیه...
-
کمی سوال و اینها
سهشنبه 14 آذر 1396 12:34
در من غزلی به اسم تو جا مانده در بیت نخست ، عشق رسوا مانده یخ کرده نگاهم لب پاییز لبت بی بوسه فقط فرصتِ هاها مانده رفته است هیاهوی جوانی دیروز امروز نشد قسمت و فردا مانده من رفتم و تو رفتی و ایام خوشی پیری و کمی سوال و اینها مانده قصد صدفی زدیم دریا و نشد آن گمشده در خنده ی دریا مانده از سیب فقط قصه ی آدم بودن آن هم...
-
واژه ی لبخند
پنجشنبه 9 آذر 1396 19:49
ای مانده به دیوار دلم ، نقش تو تا چند نام اثر فاخر تو ، واژه ی لبخند تهرانِ حماسه شده در دختر چیذر ای جمعه ی خوش آب و هوا ، دره ی دربند چین خورده ی تاریخی من ، رشته به رشته البرز تقاضای من و نقش دماوند شوقم به هم آغوشی یلدای مکرر سوزانده مرا چون عطش آتش و اسپند تاتار ره آورد ، تموچین پر از درد مینای منار وسط شهر...
-
من فداتم
چهارشنبه 8 آذر 1396 22:14
پا گذاشتم ، روی هر چی تا بدونی ، پا به پاتم منم اون غریبه ای که مدتی هست آشناتم میگی رفتم و ندیدی زیر پات نشسته قلبم هی میگی کی برمیگردی؟ نمی فهمی ، من باهاتم غم نشسته روی واژه تا میام برات بخونم یاد اون روزا میفتم که هنوز محو ، نگاتم میدونی بی تو نمیشه جای دیگه پا بذارم آخه گفتم به تو یکبار عاشق قد و بالاتم توی پرسه...
-
عشق
یکشنبه 5 آذر 1396 23:54
بودنت ، حال و هواییست که ساحل دارد رفتنت ، مثل خطا ، جای تامل دارد بی بهارت نظری نیست ، مگر حال بدی که پس از هجرت گل ، حضرت بلبل دارد
-
بود و نبود
شنبه 4 آذر 1396 16:02
کسی حوالی این شهر بی قرار بود و نبود همو که ماهِ رُخَش بر مدار بود و نبود خیال خفته چه دانست در زمین هوس گسل به روی گسل مست انفجار بود و نبود می آمد از طرف خط ریل شهر غریب کسی که سوت زنان چون قطار بود و نبود به ، سر گذشتِ زمستان ، تمام باغ گریست درخت منتظرش بی بهار بود و نبود به نعل و آینه می بست ، چشم آرزو به دخیل...
-
بد نیست
شنبه 4 آذر 1396 11:08
از خویش کمی رها شدن هم بد نیست از وادی خود ، جدا شدن هم بد نیست یکهفته پس از با همه بودن شاید در لحظه ی جمعه جا شدن هم بد نیست بنشینی و چای و یک سکوت و دستی با خلوتی آشنا شدن هم بد نیست گاهی بنویسی ز خودت ، بی کم و کاست با نسخه ی خود شفا شدن هم بد نیست هر جا که حقیقتی به قربانی رفت فریاد زدن ، صدا شدن هم بد نیست در...
-
صبح
شنبه 4 آذر 1396 11:01
هر که به دیدار تو شد صبح شد در حرمت یار تو شد ، صبح شد هر که تواش دانه و دامش شدی مرغ گرفتار تو شد ، صبح شد
-
آذر عزیز من...
چهارشنبه 1 آذر 1396 14:55
گفتی که بگذرد و نگفتی کِه بگذرد ؟ من از تو یا تو از من و این هرکدام را هرگز مباد! گرچه جهان نیز بگذرد! شاید تو بی من. مرا بی تو آه نه! آذر ! عزیز من غم پاییز بگذرد . حالا منم ، نشسته به بی برگی زمان برخیز آفتاب باش ، غم و سوز بگذرد آبانِ بی تو رفت و آمده ای ای شکیب سرد با تو تمام حسرت امروز بگذرد. عریانِ مه گرفته ، به...
-
مرهمِ مرحم
چهارشنبه 1 آذر 1396 00:05
روزگار سرد پاییزی و ماتم ، می شود زایش نور و بهار و فرحت جم می شود دست یاری ، پای همت ، در مصاف خشم و زخم زندگی با سعی ، درد و غصه اش کم می شود بغض ها و اشک ها و آه ها و ناله ها مرحمی گر سر نگیرد ، بر جگر سم می شود مثل هر دریاچه ای ، گر آبریزش تر شود جشن سرریزش به هر تقدیر و کم کم می شود شوت باید کرد توپ دوستی را با...
-
ربیع
دوشنبه 29 آبان 1396 13:09
خدا کند که ز مغرب بهار طلوع کند مه ربیع هم از آن دیار طلوع کند ز بیستون خبر آید که عشق برگشته برای هلهله خورشید بی شمار طلوع کند
-
هشیار منم
دوشنبه 29 آبان 1396 13:06
بیدار منم که با تو بر خاسته ام. هشیار منم ، ز غیر پیراسته ام. ☀️ ای من به فدای تو که نور نوری. ای خوش به منی که از تو آراسته ام
-
غافل
دوشنبه 29 آبان 1396 12:59
غافل ز خویش و منتظر روی ماه بود محتاج آسمان و اسیر نگاه بود جا مانده بود در شب اندوه و بی کسی آن کس که در نگاه منتظرش ، اشتباه بود
-
مدینه النبی (ص)
جمعه 26 آبان 1396 11:35
مدینه النبی (ص) این نقطه رنگ و بوی تو دارد ، همین و بس . اینجا نشان ز کوی تو دارد ، همین و بس . این سرزمین که کعبه ی آمال آدمی است . قدری ز آبروی تو دارد ، همین و بس . هر سر که در هوای تو باشد مرا خوش است . سر خوش تر آنکه موی تو دارد ، همین و بس . گفتند : می خریم ، فقط ، یو سف تو را . آن یو سفی که روی تو دارد ، همین و...