گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

صبح



هر که به دیدار تو شد صبح شد 


در حرمت یار تو شد ، صبح شد 



هر که تواش دانه و دامش شدی 


مرغ گرفتار تو شد ، صبح شد


آذر عزیز من...


گفتی که بگذرد 


و

نگفتی 

کِه بگذرد ؟


من از تو 

یا 

تو از من 


و 

این هرکدام را


هرگز مباد! 


گرچه 

جهان نیز بگذرد! 


شاید 

تو

بی من.  


مرا بی تو 

آه نه! 


آذر !

عزیز من 

غم پاییز بگذرد .


حالا 

منم  ، 

نشسته به بی برگی زمان 



برخیز 

آفتاب باش ، 

غم و سوز بگذرد 



آبانِ بی تو 

رفت و 

آمده ای 

ای شکیب سرد 



با تو 

تمام حسرت امروز 

بگذرد. 


عریانِ  

مه گرفته ،

به باران سلام کن .


تا 

روزگار تلخ بی تو 

و دیروز بگذرد 


آری 

گذشته مهر و 

به پیشست 

سوز دی


این 

بعد ها 

به عشق 

عشوه ی نوروز

بگذرد. 

مرهمِ مرحم



روزگار سرد پاییزی و ماتم ، می شود 


 زایش نور و بهار و فرحت جم می شود 


دست یاری ، پای همت ، در مصاف خشم و زخم


زندگی با سعی ، درد و غصه اش کم می شود 


بغض ها و اشک ها و آه ها و ناله ها 


مرحمی گر سر نگیرد ، بر جگر سم می شود 


مثل هر دریاچه ای ، گر آبریزش تر شود 


جشن سرریزش به هر تقدیر و کم کم می شود 



شوت باید کرد توپ دوستی را با عمل


هر چه ناممکن تصور می کنی هم می شود


سنگ باشد ، در بیابان پر از خاشاک و تیغ


مهر چون آید ، جماد و سنگ ، آدم می شود 


خشک شاخی در مصاف آب و لطف آفتاب 


زنده شاید نه ولی تابیده و خم می شود 


ریسمان مهربانی را بتابانش به جهد  


رشته اش در همتبانی  ، سخت و محکم می شود 



آب حیوانست ، گر با پای عشق آیی  به چاه


در طریق سعی ، آب چشمه ، زمزم می شود


خشک خوی و اخم روی و تلخکام همنشین


هاونش گر مهر باشد ، قرص و مرهم می شود


صبر باید صبر ، دمنوش نگاه خسته را


چای عصر دلبری ، با خنده ای دم می شود