گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

عدد 13

عدد ها یک به یک خو بند  ، اما .

میان اینهمه سیزده به در شد .


نمی دانم چه افتاده است ما را ؟

که تنها سیزده ، زیر و زبر شد .


اگر آغاز اعداد از یکی بود .

دو تا یی ها عزیز و خو بتر شد .


سه هم گاهی به منفی می گراید .

مگر نشنیده ای سه بی اثر شد .


چهار ما به گاه چارده خوش .

گهی زیبنده علم و هنر شد .


میان مفردات ما فقط پنج .

تمیز دیده ی اهل نظر شد .


کمال ملک و مال و عقل و رای است .

اگر در واژه ها ها شش تا ثمر شد .


اگر هر هفته را پایان خوبیست .

بدان تا هفته ی دیگر دو سر شد .


میان هشتی ما هشت ماه است .

فقط یک ماه هشتم چون قمر شد .


برای مادران نه ماه رنج است .

ولی محصول آن قند و شکر شد .


به ده چون می رسی قدر کمالی .

تمام راه نیم آن سپر شد .


برای ما که اهل آفتابیم .

به اینجا چون رسی فکر دگر شد .


خلاصه نقطه پایان همین جاست .

دو باره خواهد آمد چون سحر شد .


ولی من سیزده را دوست دارم .

نمیدانم چرا از بد بتر شد .


بیا تصویر ذهن خود عوض کن .

تماشا کن چرا سیزده به در شد .


تمام خوبی ایام یک سو .

ولی امروز ما روزی دگر شد .


بیا تا قدر همدیگر بدانیم .

که تا هر روز ما سیزده بدر شد .

آب

باور نمی کنی که چقدر خسته ام ولی .

بازم هنوز تو را به تما شا گزیده ام .

آن شعر های بی سرو ته ، وزن و قد نداشت .

بیت تو را به سجع و مقفا گرفته ام .

این شهر و سو سه هایش تمام نیست .

چون قبله ای تو را به تما شا گر فته ام .

این بار دست های مرا پر کن از دعا .

بهر وضو آب ز دریا گر فته ام .

بابا و نان


مادرم نان می پخت

به دست

پدرم نان می خورد

به رنج

ما همه نان تحمل خوردیم .

پدران ما هم

در تنوری که بر افراخته از آتش جان

نان گندم می خوردند .

نان گندم

با پو ست .

من نمیدانم

نان گندم کم بود

یا که بابا نبود

که پسر های پدر

نانشان آجر شد .

نان شهری که بدنیا آمد .

بوی ما شین می داد .

نان ها ماشینی .

آدما ما شینی .


بیا


آخرین پیچ زمستان است و باران است ، بیا .

               شاخ توت کو چه عریان است و گریان است ، بیا .


                             چتر عشقی را که در پستو ست در دستت بگیر .

                                              عا شقی اینجا پر یشان است و نالان است ، بیا .

عمر


باز این پنجره بارانی شد .

شاهد ریزش تو فانی شد .


کو چه خاطره دلتنگ تو بود .

ذهن در گیر پر یشانی شد .


روز ها چون به شمارش افتاد .

حاصلش رنج و پشیمانی شد .


پای آهوی جوانی لنگید .

تیر غیب آمد و قر بانی شد .


عمر در سفره عاقل خو ش بود .

مثل یک لحظه مهما نی شد .


صحبت از حس قشنگ گل بود .

گفت آزادی و زندانی شد .


آرما نشهر تفا هم لرزید .

چون سرابی همه ویرانی شد .


کاش می شد که بهاری تر بود .

لحظه هایی که زمستانی شد .