گورانیم
نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .گورانیم
نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .درباره من
مجمو عه اشعار به انضمام ، شعر و نو شته هایی به گو یش طالقانی
من نه اهل تعارفم و نه عارفم.
ساده ام ، ساده و متعارفم .
اندکی ذوق و خُردکی ، احساس.
تابع ، علم و عقل و معارفم .
ادامه...
قاب خواب
قاب خواب
عکسی در قابی
روی دیوار هر شب من
پایین می آید
بوی تو
در خوابم پُر می شود
خوابم را
قاب می کنم
در رختخوابم
کو تاهیهای من
کو تاهیهای من
آنقدر ریا ضت می کشم ،
تا روزی کفش هایت را جفت کنم.
***
مانده ام چرا ؟
مناره ها حرف هم را نمی فهمند
یکی زنگ می زند و یکی اذان
***
کاش مثل روسری ، یک روز آغوشت شوم .
تا برایم مو به مو ، تعریف مژ گانت کنی.
***
سو ختن یعنی ، اگر در تابه ات پیدا شوم
هر چه می بو سم ، تو آتش می زنی بر جان من
***
هیچ کس ، اینجا ، به غیر از تو تماشایی نشد
خوش به حال هر که می آید ، تماشایت کند
***
می دویدم
کو چه اما انتهایش ، کوچه بود.
دوست دارم
انتهای کو چه ات در واشود.
***
بوی حوا می دهی ، حالا که آدم مرده است
ماهی من ، زندگی ، بی آب دریا می شود؟
***
دیگر نیاز به دار و طناب نیست
هر روز بی طناب تو اعدام میشوم
***
الماس را ندیده کسی پشت ویترین
آنها که دیده ای بدلی بوده ،مشتری!
آهو یت
آهویت
تو آهو یت
چه کرده ؟
با دلم
ایدوست.
شکارش می شوم
هر جا که می بینم خرامانی.
تو آهو یت
مگر از بر که می جوشد .
که من
اینگونه سیرابم
در این فصل بیابانی.
تو آهویت
مگر
پشت نگاهش را نمی بیند
که من
افتاده ام
در گو شه ی تاریک و زندانی.
تو آهویت
چه دارد
هر چه خوردم
باز هم پر شد .
تمام قحطیم در لحظه ی ، دیدار پنهانی.
تو آهویت
دوید و
من نگاهم را فرستادم
نشد .
تا آمدم
او رفته بود از خط پایانی .
تو آهو یت
عجب مو یی
عجب رویی
عجب بو یی
بگو اهل کجایی؟
اهل شیرازی ، خراسانی !
درد
درد
درد یعنی دیدن و نادیدنت
درد یعنی رفتن و نالیدنت
درد یعنی لحظه ی دوری زتو
مثل باران اشک غم باریدنت
***
درد یعنی ناله و آهنج ها
درد یعنی گشنگی و رنج ها
درد یعنی ، پا برهنه لخت و عور
دیگران ، دزدان جیب و گنج ها
***
درد یعنی دین و حرف از آخرت
هر چه آمد بر سرت کن مغفرت
زندگی تعطیل و دنیایت به باد
هر چه گفتندت همان کن باورت
***
درد یعنی کس نفهمد حرف تو
بیند اما کس نیاید طرف تو
در میان مردمان تنها شدن
خون بریزد بی کسی در ظرف تو
***
درد یعنی چشم بر بندی ز گل
درد یعنی در حضور اما خجل
درد یعنی دیدن و رسوا شدن
دل بریدن وقت دل دادن به دل
***
جمله ی این درد ها بی دردیست
درد بی دردی برون از مردیست
درد یعنی فهم درد دیگران
درد مردم دیدن و هم دردیست