گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

بگذریم از هم


                          بگذریم از هم


از در مهر

بیایید

معطر بشویم .


میلتان گر به خدا هست

از این در بشویم .


تا گذشتید

نگویید

چه افتاد و چه شد


راه را

تا قدم آخر ، آخر بشویم .


نا امیدی

گنهی سخت تر از عصیان است

نشد این در

برویم

از در دیگر بشویم.


دست ها را بهم و

دیده بسوی گلسرخ

بهم آمیخته و

واحد و

پیکر بشویم


شعر سعدی

چه سرودیست

روان و ساده.

غم هم را

بخوریم و

همه

هم سر بشویم.


بگذریم

از من بیهوده ی

شب مانده ی

سرد.

تا شکوفه

قدمی نیست

به باور بشویم .


چوب خشکیده بسوزد

به تنور

دگران.

حال روئیدن اگر هست

بیا

تر بشویم.


گریه کافیست.

نگه دار

اگرت

اشکی هست .

لازمش دارم

اگر

همدم ساغر بشویم .


ما همه

مست و خرابیم

ز بیگانه شدن.

بهتر آنست

که مست از خم دیگر بشویم .


باز می گو یم اگر

وارد میخانه شدیم .

بگذریم از هم و

هم خلق ، پیمبر بشویم .

کرمانشاه


در کتاب قصه ی فرهاد و کوه بیستون


هیچ صبحی تلخ تر از صبح بی شیرین نیست

قضا و قدر


آمد از رقص زمین ، مرگ غریبانه ی ما

بی خبر سوخت شبی ، هستی پروانه ی ما


دست غیبی  و قضا و قدری بود،  گمان

که شد آوار چنین خشت و گلِ خانه ی ما


ساقیا قسمت ما را به که دادی دیشب

که نه مِی بود و نه خُم بود و نه پیمانه ی ما


غارتی بود که در غرش آن رعد مهیب

کس نماند و همه مردند  ، زکاشانه ی ما


چه غریبانه بگریند  ، ز بیداد  زمان

هر  که جا مانده  ز تقدیر  ، به ویرانه ی ما