ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
آه امشب حال خوبی دارم ، اما یار نیست
شب بلند و شعر ناب و زخمه ی گیتار نیست
حال تنهایم عجب حالیست ، شهر آشوب گون
آنکه باید باشد امشب محرم اسرار نیست
میفروشی می کند چشمت ، حبیب ، از آسمان
تا سحر شاید بیایی ، گر چه هیچ اجبار نیست
دوش از آشفتگی نزد طبیبان یک به یک
هر چه پرسیدم کسی مانند من بیمار نیست
خسته اما ، کوچه کوچه هر چه گشتم خانه بود
حیف در اندازه ی من وسعت یک غار نیست
نان هست و آب هست و زندگی ، تکرار هست
اندکی احساس عاشق بودن افکار نیست
گندمی خوردیم و هر شب یاد گندم می کنیم
شاید امشب فرصت دیدار گندمزار نیست
لذتی دارد فراقت ، قابل تو صیف نیست
هر چه باشد ، هست اما ، حاصلش آزار نیست