گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گل یخ



باورم هست ، زمستان تو طو لانی نیست.

برف هایت ، خبر آورد که ویرانی نیست.


بر تن لخت من و شاخ درخت ، دگران.

پو ششی گر متر از برف زمستانی نیست.


بوی گل می دهد این سوز و گداز دم صبح.

به سحر گفت ستاره که پشیمانی نیست.


دانه ماست که در خاک تو یخ کرده دمی.

چون بهار تو بیاید که پر یشانی نیست.


در بیابان تو گر سوز زمستان افتد.

هیچ در سوز تو ام ، بی سر و سامانی نیست.


اول عشق همین برف و یخ سنگین است.

گل یخ حا صل اندیشه ی زندانی نیست.


با زمستان تو در فکر بهار دگرم.

همه دانند که غیر از تو گلستانی نیست.


زندگی فصل به فصلش همه از دفتر تو ست.

اول سطر تو را خواندم و پا یانی نیست.


<<کز صدای سخن عشق ندیدم خو شتر >>

این صدائیست که در نای نیستانی نیست.

شعر حماسی



اوزان  شده ام  ،  به  هر نُکاسی  ،  نکنی!

وابسته  ،  به  یک  پاره  کُلاسی  ،  نکنی!


ما ،  قد  و  قواره  مان ،  بلند  اندامه.

کوتاه  ،  به   قدر   اسکناسی  ،  نکنی .


در  مزرعه  مان  ، شبیه  آلاله  گُلیم .

ما  رَ  به  غلط  ، اسیر  داسی  ،  نکنی.


لباده  ی  ما  قدیمیه  با  تنبان.

از  جومه  ی  ما  فهم  سیاسی  ،  نکنی.


حوضیم  که  با  قناتمان ،  متصلیم.

غسلی  به  هوای  ارتماسی  ،  نکنی.


ما  قافیه  مان  ،  به  طالقان  ،  خاتمیه .

با  ما  جَدَل  ،  شعر  حماسی  نکنی.


آزار فصل سرد


پشت  شیشه  ،  پشت  میله  ،  پشت  هر  اندوه

غصه  ها  خوابیده  در  اندازه  ی  یک  کوه


کی  به  پایان  می  رسد  آزار  فصل  سرد؟

کی  رهایی  می  رسد ،  بر  قامت  نستوه؟