گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

برو


               برو


هر چند زمانی  ز خود و خو یش  برو

از اهل  دیار  و  شه  و درویش  برو


زان  روی  گذر  ز حد و اندازه  و قال

از باور  و   اعتقاد   خود    پیش  برو


پای  ار  چه خلد به  خار و سنگ  عادت

بر پای  اگر  به زخم کین   ،   ریش  ، برو


گر  همره   و همسفر   بیابی  ،  بگزین

ور  طعنه  زند  دیو   بد  اندیش  ،  برو


آیین   به  آیینه  نمایان  کن   و  پس

بگذر   ز  عیوب   مذهب  و  کیش   ، برو


جان  را   مسپار   بر   زمستان  ، هلاک

از  رخوت   باد  سرد   بد  نیش  ،  برو


تا  رویش    فصل   آ  فرینش  طی  کن

بر  فصل   فسردگی   ،  میندیش  و برو 

سکوت


                       سکوت


حرفی انگار نداری ز سکو تت پیداست.

با دلم کار نداری ز سکو تت پیداست


پس چر ا پیش منی ،حرف بزن ، یا که برو

و قت بسیار نداری  ز سکو تت پیداست


می شناسم  ،  تو همان   زنبق   زیبا هستی

فکر آزار نداری  ز سکو تت پیداست 


گر چه بین من و تو راز فراوانی هست

میل اقرار نداری  ز سکو تت پیداست


لاله جان گفت  : میایی که بیاری خبری

گر چه اصرار نداری ، ز سکو تت پیداست


دست گل چین ، خبر آورده ز گلدان و گلاب

شوق دربار نداری  ، ز سکو تت پیداست


می خر ندت  ، پسران  زر  و زور،  بازار

حال بازار نداری ز سکو تت ، پیداست


دیر گاهیست در این باغ تو همسایه شدم

پاسخ  خار  نداری  ، ز سکو تت پیداست


پیش صا حبنظران  ، نطق سکوت است ، همین

قصد تکرار نداری  ،  زسکو تت پیداست

کو تاهیهای من11



در را که باز کردم

به پشت سرم نگاه کردم.

در را که بستم .

فهمیدم

تو برای همیشه رفته ای.


**


اینهمه هیاهوی شغال برای آنستکه

هنوز گرگ نیامده است .


**


بعضی ها مر غ شان تخم نکرده

قدقدشان بلند است .


**


زمین

لیوان لیوان

برف را می خورد .

تا

تشنه نماند

فروردین .


**


چون برف و سپیدار

چه تشبیه قشنگی .

حلاج سر دار

چه تشبیه قشنگی !

کو تاهیهای من 10


              صبح


صبح میراث خدائیست که اینگونه خوش است

بعد یک شام جدائیست که اینگونه خوش است


صبح  را  دوست  ،  غنیمت   بشمارش  هر    روز

از فیو ضات رها ئیست ، که اینگونه خوش است