گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

شهر


         شهر


یکنفر آمده از فصل زمستانی شهر

آنکه آزاد شد از خانه ی زندانی شهر


مردی از کو چه ی وحشت ، سخن آغاز کند

گوید از راز درونخانه ی  ،  پنهانی شهر


بوی باروت به جای نفس یاس بپاست

گل سیه پوش شد از غارت حیوانی شهر


یکی از قافله ی جهل به دروازه رسید

همه مردند از این بی سرو سامانی شهر


بفر یبند ،  به   نقاشی    انسان   ،  انسان

هر که افتد به سرا پرده ی حیرانی شهر


کافرستان بشر ، دعوی بین زعماست

اینچنین است در این فرصت پایانی شهر


دین فروشند و خدا را ، چو پسندت نشود

کافرت  نام   نهند  از  در   ایمانی   شهر


همه دانند که از شهر  ،  خبر بیرونست

قاصدک  هم  خبر  آورده  ز  ویرانی شهر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.