بر می گردم
این بار که می روم مپرس از من ، کی ؟
عاشق که شدم ، دوباره بر می گردم .
شاید به کجایی که نمی دانم و شد.
با یک دل پاره پاره ، بر می گردم .
ما اهل دلیم و از ازل عاشق و مست .
معشوق ، کند اشاره ، بر می گردم .
روزی که تمام آسمان پاک شود .
با خر منی ا ز ستاره ، بر می گردم.
ای شعر بلند مثنوی ، نو حه مخوان .
با قالب چار پاره ، بر می گردم .
کوتاه مکن ز دامنت دست مرا .
بشما ر به صد شماره ، بر می گردم.
دنبال ره ام تا که کنم چاره ی درد .
دیدم که نبود چاره ، بر می گردم .
یک اشاره کافی بود.
گم شدن درون مه.
پا به پا دویدن ها.
زیر آ سمون ده.
من برای خندیدن.
تو برای رقصیدن.
زیر چرخش دستان.
بو سه ها ز لب چیدن.
سال نو مبارک باد.
دختر عروسک ها.
با گرفتن عیدی.
پر شدند ، قلک ها.
خنده های فصل گرم.
در شب زمستانی.
لذت شکفتن ها.
زیر چتر بارانی.
شاخه گل مریم.
می رسد ز بستا ن ها.
نو شدن چه آسان است.
در دی و زمستا ن ها.
می شود بهاری شد.
زیر برف و یخبندان.
غنچه های لب واکن.
با سپیدی دندان.
سیب چیدن آسان است.
زیر شا خه پر بار.
حا صل بیا بانها .
سنگر یزه است و خار.
تو
میوزی
آسیاب دلم ، چرخ می زند.
چه
آرد های محبت
که سهم نان منست.
به
سوی من بفرست
مثل باد
لبخندی
که
بی تنفس تو
مرگ میهمان منست
قلم به دست می آیم ، تفنگ لازم نیست .
به گفت و گو بنشینیم ، جنگ لازم نیست .
برای فهم حقیقت ، کتاب هم کافیست
برای دیدن خورشید ، سنگ لازم نیست .
اگر به قاعده ها احترام بگذاریم
در این جدال مبارک به ، انگ لازم نیست .
تمام معجزه ام را بخوان و کافر باش
که در طریقت عشاق ، ننگ لازم نیست
چو طوطیان خوش الحان ، به شاخسار نشین
به مر غزار و گلستان ، پلنگ لازم نیست
به پای عقل بیا ، زین عبور سخت و رفیع
به چابکی گذریم ، پای لنگ لازم نیست
عبور از این همه ساحر ، عصای مو سی راست
به جنگ ساحر افکار ، خدنگ لازم نیست
چو صیقلی شود ، افکار زنگ خورده ی ما
دگر برای تجلی ، به رنگ ، لازم نیست
بیا در این شب تاریک ، دیده دریا کن
برای دیدن مَه ، چشم تنگ لازم نیست