-
گپ خودمانی (29)
جمعه 20 شهریور 1394 16:47
رختخواب رختخواب = لباس خواب غزلغورت = قزلقورت = سََر خَر ... رختخواب که به یَک مَعنی میتانه لباس خواب باشه . ... اون قدیم تران لحاف و دُشُک ، جزء جدا نشدنی جهیزیه بَ. حالا چند دَس و چن تا ، خاب معلومه هر چی ویشتر بهتر . اون با سلیقه ترانی که یک کمی وضع و اوضاشان بهتر بَ و می خواسن سُنگ تُما م بنگتی باشُن ، یک کر سی...
-
آب را گل نکنیم
جمعه 20 شهریور 1394 16:46
<<زنده کردیم به آب >> آب را گل نکنیم توی ساحل دیروز کودکی خوابیده شایدم خواب خدا را دیده . آی ........لان آدم بود . آب هم گل نبود . شاید اون بالا دست پتر سی نیست که انگشت به سوراخ نهد . چه کسی کشت تورا ؟ کودک سرخ ، آبی ! << آی آدم ها که در ساحل نشسته شاد و خندانید . یک نفر در آب دارد می سپارد جان...
-
سید محمود
جمعه 20 شهریور 1394 16:46
مردی به عمق تاریخ و به وسعت ایران. رو حانیی که به تمام قامت ، انسانی بود . اسطوره ای که واقعیت داشت . مردی که قیام کرد برای مردم و قعود کرد برای خدا . روزی که صندلی های دنیا استقبالش کردند . به زمین خاکی سلام گفت . در بهاری که همه محو تماشای گل ها بودند . او پاییز را نقاشی کرد . جوان تر از آن بود که پدر خطا بش کنند ....
-
گریه
جمعه 20 شهریور 1394 16:44
ما با همیم و جدا گریه می کنیم . حالا که با همیم ، چرا گریه می کنیم . من از برای دوری تو گریه می کنم . بی مزه نیست هر دو جداگریه می کنیم . هریک برای خدا از برای هم . یعنی برای هم ، به خدا گریه می کنیم . از آب اشکمان دلمان تازه می شود . بازم برای رفع بلا گریه می کنیم . تا غصه هست ، خنده ما گریه می شود . از خنده های بی...
-
اشک
جمعه 20 شهریور 1394 16:44
دگر گم کرده چشمان مرا اشک . نمی جوید دو دستان مرا اشک. نمی دانم چرا خشکیده چشمم ؟ چرا گم کرده دامان مرا اشک . تو با این گونه هایم عهد بستی . نگو ، بشکسته پیمان مرا اشک . نیامد اشک وقتی دیده خون شد . یقین گم کرده سامان مرا اشک .
-
خروس بابا
جمعه 20 شهریور 1394 16:42
سلام دو ، سه سال پیش از تهران 4 تا جوجه پنج ریالی سابق خریدیم . مدتی در تهران ودر بالکن ، با چه زحمت. و سه ماهی در طالقان و با چه همت . آن سان که هر کدام خروسی عاقل و بالغ شدند . آنقدر می خواندند ، در آغاز ناشیانه و بعدها عا شقانه ، که همسایه ها بعضی از شدت علاقه آفرین و دیگرانی به سبب خروس خوانیهای بی مو قع نفرین ....
-
چه خبر؟
جمعه 20 شهریور 1394 16:40
ایدوست بگو خانه گل ها چه خبر ؟ حالا که تو رفته ای به آنجا چه خبر ؟ اینجا تو هنوزم آشنایی ای دوست . آنجا ز گذشتگان اینجا چه خبر؟ در پیچ و خم زمانه د ر فکر چه ای ؟ از نان و دهان و روز و شب ها چه خبر ؟ بازم غم نان و خانه داری یا نه ؟ زن بچه رفیق و یار زیبا چه خبر ؟ گفتم چه خبر ؟که از تو پرسم که چه شد ؟ جان کندن و مرگ و...
-
چه حاصل ؟
چهارشنبه 18 شهریور 1394 09:23
چو میلم هست و معذورم ، چه حاصل ؟ دو چشمم هست و من کورم ، چه حاصل ؟ تو می گفتی که آزادم ، ولی من . اسیر فعل مجبورم ، چه حاصل ؟ نخوردم از شراب کهنه ات دوش . هنوز از مستیت دورم ، چه حاصل ؟ نخواندی لو حی از مو سی ، شب قدر . بگو در وادی طورم ، چه حاصل ؟ تمام عشق تسلیم است و تسلیم . بگو من آتش و نورم ، چه حاصل ؟
-
گپ خودمانی (28)
چهارشنبه 18 شهریور 1394 09:13
مُن و لمپا من و لمپا چراغم گرد سوزیم . گهی آبی گهی قرمز بسوزیم . بسوزیم و بسازیم بام تا شام . از اول با همیم و تیره روزیم . بهار از ما گذر کرد و دعا گو . به تا بستان و در فصل تموزیم . هر آنکو طاقت ما را ندارد . دهان آتشین و سینه سوزیم . شبا هنگام و وقت آشنایی . دل عشاق را بر هم بدوزیم . به جمع عا شقان پروانه هر شب ....
-
آزادگی
چهارشنبه 18 شهریور 1394 08:51
آب گفتی ، کباب شد جگرم. چشمه ها هم سراب شد ، نظرم. گریه ، آری، بیاد تل افتاد. چشم های حزین و با هنرم. و چه آمد ، چه شد نمی دانم. اندکی گفته اند و با خبرم. این سیه جامه ها چه می گویند. من ، شنیدم ز مادر و پدرم. که به هفتاد ، جنگ چون افتاد. ماند تنها حسین و اهل حرم. جنگ اول که علقمه ، خون شد. گفت مردم ، شکسته شد کمرم !...
-
بتا
چهارشنبه 18 شهریور 1394 08:51
ماه من عید است قربــــــــانت شوم بوسه ای ده تــــــا که مهمانــــت شوم. برق تیغت چشم ما را خیره کــــــــرد. فرصتی ده تــــا که چشما نــــت شوم. می در خـشی نور می بخشی ، بتا. کن تجلی تا که خا قـــــــــــانت شوم. عین نـــوری ، همنـــــــــشین اختری. سینه بگشا تا کــــه دستا نــت شوم. ساکتی اما درونــــت راز...
-
تیر مژگانت
چهارشنبه 18 شهریور 1394 08:50
سکـــر و مستی آورد جامی که می نو شم زمی. کاسه چشمت خمـــــــارم می کند چون ساز نی. تیر مــــــــــــــژگانت خرابم کـــرد و آبـــــــادم نمود. شانه هایم را به خاک افکند چون کـــــاووس کی. چون شناور می کنی در جــــــــــام ابـیض ماه را. حاکــــــم کل جهانت می کند، سلـــــــــطان ری. گر به هــــــــم آیند اجزای...
-
خریت
چهارشنبه 18 شهریور 1394 08:47
چندیست خریتم کمی گُل کرده . پیچ مو تور عقل مرا شل کرده . یعنی ز ازل که آمدم ، نا مده ام . چون نام مرا ز پیش با طل کرده .
-
صدا
چهارشنبه 18 شهریور 1394 08:47
خیلی شکستنی شده ام ، از صدای من پیداست . چون قیف بستنی شده ام ، از نگاه تو پیداست . حالا که تکه های دلم پخش می شود ، هر جا . یعنی که رفتنی شده ام ، از جفای تو پیداست .
-
بهار دل
چهارشنبه 18 شهریور 1394 08:46
چه احتیاج به تعریف با تکلف ماست . سخن زدل چو بر آید شنید نش زیباست . به این بهانه که آمد بها ر می گو یم . ارادتم به شما بی بهانه پا بر جاست . نسیم مهر کنون می وزد ز جانب دوست . جمال چهره ی عاشق ز سر خیش پیداست . ز دست او ست که اینک بهار می آید . ببین که گریه باران ز گنبد میناست . خمار چشم تو از رفتن زمستان نیست . برای...
-
زنگ زمان
چهارشنبه 18 شهریور 1394 08:46
ترانه مثل یک تیک تاک میمونه زمونه . لحظه ها رو میشمره دو نه به دونه . یکی برات جا میذاره تو با غچه . گل بیاره بهار یادت بمو نه . بهار یه تیک تاک قشنگ و سادست . برای عا شقا فقط بهونه . تک تک روزای خدا چه زیباست . تابستو نش پر از گل و گلپو نه . رنگی به رنگ زندگی اضافه . پاییز به دست خونه می رسونه . تو چادر زمستونی جمع...
-
چنگ تو ام
دوشنبه 16 شهریور 1394 14:07
گفتم که به خال دوســـت عادت نکنـم. از دوری بوسه ها شـــــــــکایت نکنــم. از هر چه زمین و آسمـان ، ماه و قـمر. گویم سخــــن و از او حـــــکایت نکــنم. آری نکنم ولــــی نخواهــــــید که مـــن. در بند تـــــــو باشم و عـــــبادت نـــکنم. از عشق تو بسته شد دهانـــــــــم اما. دانم که نشایـــــدم، عـــــــنایت نکـــنم....
-
زمستان
دوشنبه 16 شهریور 1394 14:06
زمستان تاریخ : جمعه پنجم دی ۱۳۹۳ | 12:54 | نویسنده : م آهنگری پوست انداخته دشت. بس که سرما زده بر صورت نارنجی برگ. اشک در چشم اقاقی زده یخ. کُلهی بافته اند. کو هها رنگ سپید. دشت نار نجی و زرد. آب در حال فرار. بید لرزان . کرم شب تاب چراغش خاموش. جیر جیرک سر شب رفته به خواب. نیست فریاد مگر. زوزه گرگ . و کلاغی که نفهمیده...
-
سرزمین من
دوشنبه 16 شهریور 1394 14:05
سرزمین من تاریخ : شنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۳ | 11:0 | نویسنده : م آهنگری سرزمین من خالق مُلک و زمین یزدان است سرزمین پدری ایران است بی گمان شرزه شیران اینجاست تا خدا هست یقین پا بر جاست قدمتش تا سده های دور است قبله گاهی که به غایت نور است آریائی که نژا دیست ، نجیب خانه بگزید در این ملک غریب همه اسلاف و قبایل یک سو...
-
آب
شنبه 14 شهریور 1394 13:09
بچه ، ساکت ، بنشین ، حرف نزن ، آسوده. آب ، گفتیم ، دو بخش است . زلال ، آلوده. آب آلوده ، هما نست ، که از شیر خوریم. دیگری ، پیر و زمین گیر شده ، فر سوده. آب خو بست که از چشمه سهراب خوریم. نه از آن آب ، که نیمی گچ و نیمی دوده. رود ، خشکیده و درویش ندارد ، نانی. سعی پاکیزگی آب ، شده ، بیهوده. عافیت داند ، اگر ، آب زلالی...
-
روزگار ما
شنبه 14 شهریور 1394 13:07
روزگار و ما تاریخ : سه شنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۳ | 23:8 | نویسنده : م آهنگری دنیا خراب و مصلحت و وعده هم خراب. از حد گذشته، قاعده ها گشته بی حساب. یک مشت لول و مست و خرابند و منجمد. بعـــضی رفیق و اهـــــل حسابند و مقتصد. هر کس به کار و قاعده خویش قاضی است. قانون فقط چـــو مهره شــطرنج بازی است. حاکم خراب قدرت و محکوم لذ...
-
دعای پدر
شنبه 14 شهریور 1394 13:06
دعای پدر تاریخ : یکشنبه دوم شهریور ۱۳۹۳ | 16:39 | نویسنده : م آهنگری گر چه از خالق هستی ، خدا ، ممنونم. از وجـود پـــــدرم هم ، زخدا ، ممنونم. آنکه شایسته هر تو صیه و توصیف است. واضح است از پس این لطف چرا ممنونم. گویمت ای همه خوبی و همه زیبایی. تو ســــزاوار تری ، بعد خدا ، ممنونم. گر چه طی شد به آسانی و سختی ، ایام....
-
خانه
شنبه 14 شهریور 1394 13:01
" خانه " خانه ای هست پر از غصه و درد چهار فصلش زمستانی و سرد هر طرف پای کشد دیوار است ریه هایش کمکی بیمار است توی این خانه ی زندان و نمور هست ، دلتنگ اجاقی و تنور به دعا گفت . و لیکن ،گله بود کاش دیوار همش پنجره بود روز ،خورشید بغل ، وا می کرد شام ، مهتاب . تمنا می کرد پشت آن شیشهء شفاف و قشنگ باغ گل ،...
-
گپ خودمانی (26)
جمعه 13 شهریور 1394 07:40
اونوختان، چیزی به نام روز معلمو ، چی می دانم ، هفته ی بزرگداشتو ، این چیزان دَنُبَ. اما معلم خیلی آقا یو ، بزرگ بَ . جوری که وختی دور دَ می دییم آقا معلم دَرَ می یایَ. ماسَ کیسه می کردیمو، یک سوراخ گیر میوردیم تا قایم گردیم. گاهی بیم سران مثلا" وازی میکردیم. یکدفه یکی میگت ، یالان آقا معلم ، همه عین تیرک ماهری...
-
دوباره
جمعه 13 شهریور 1394 07:39
گفتم بروم دوباره پرواز کنم . از کو دکیم دو باره آغاز کنم. گفتم بروم دو باره پروانه شوم. از پیله ی خود دری دگر باز کنم. گفتم بروم بهار دیگر بخرم. بلبل که شدم برای گل ناز کنم. گفتم ز گلستان پدر بگریزم. شاید ز نیستان دگر ساز کنم. گفتم بروم ز چشمه ات آب خورم . از غار حرا دو باره آغاز کنم.
-
یکی بو د یکی نبود
جمعه 13 شهریور 1394 07:37
یکی بود ، یکی نبود . یه جا آتش ، یه جا دود . سقف آسمان بلند . دو تا ما هی توی رود . رو، یه ، تابلو قشنگ . یه خروج و یه ورود . ما همه مسا فریم . کمی دیر یا کمی زود . دستمو بگیر ، بیا . با ترانه ، با سرود . فر صت ما لحظه هاست. شاید فردایی نبود .
-
فرامو شی
جمعه 13 شهریور 1394 07:35
تو عوض نشده ای. این منم که فراموش کرده ام !
-
بیقراری
چهارشنبه 11 شهریور 1394 14:36
عاقل مخواه که دیوانه ات منــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم. آن آشنای کوی غر یبانه ات منـــــــــــــــــــــــــــــــــم. از شعر و شاعری که ندارم نشانه ای. زیبا ترین کلام ، ادیبانه ات منــــــــــــــــــــــــــم. در می کشی نگاه و نمی بینیم چرا ؟ تنها ترین نگاه صمیمانه ات منــــــــــــــــم. ای می فروش...
-
غروب
چهارشنبه 11 شهریور 1394 13:55
غروب تاریخ : شنبه یکم شهریور ۱۳۹۳ | 23:36 | نویسنده : م آهنگری ای غروب خستگی آرام شامم را سحر کن. چون پریشانی بیا ، از کــــــوچه شادی گذر کن. با من امشب ، اندکــــــی آرام تـــــــر ، آرام تـر باش. در کَفَـــــت دادم دلــــــی ، از دل شکستن ها حــذر کن. خواهم امشب گر چـــــراغم می شوی ، جان ســــو ز تر شو. گر به...
-
برف
چهارشنبه 11 شهریور 1394 12:14
برف تاریخ : شنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۳ | 11:25 | نویسنده : م آهنگری " برف " شب می گذشت ا زنیمه و مهتاب آمد کمکم به چشمانم نسیم خواب آمد آنجا که من خوابیده بودم رو به مهتاب گاهی صدای باد می آمد گهی آب باران آن شب شیشه ها را خیس می کرد مه می گذشت و کوچه ها را بو س میکرد یادم نمی آیــــــــد چه وقتی خواب رفتم...