-
طینم
پنجشنبه 13 آبان 1395 18:14
اگر یک دم به بالینم درآیی گمان دارم که بر دینم درآیی به عشقت ، آبرو را آب دادم که چون زیتونی از طینم درآیی
-
شیشه لیوان
پنجشنبه 13 آبان 1395 18:04
شیشه ی لیوان ما را آرزو هامان شکست مرغ تردید از حصار تنگ زندانبان ، جست ساختیم ، اما دروغین بود ، کاخ آرزو نیست هامان را گمان کردیم ، چیزی بود و هست باغی از نقاشی ذهنی کشیدیم ، بار ها می درید آهوی زیبا را ، پریشان گرگ مست چون به زندان خود افتادیم ، در ها بسته شد کینه ها و دشمنی ، پیوند ما را می گسست پیله در خود می...
-
زیر باران
سهشنبه 11 آبان 1395 22:08
زیر باران و من و گریه و گریان شدنت زیر ابرای خنک گشته ی باران شدنت داشتم حال خوشی ، دست به زلفت، همه حال زیر دستان من و لحظه ی پنهان شدنت درد بود و تو و آغوش و من آن همه بوس زنده می شد تنم از دیدن و درمان شدنت مهربانی و تو و مهر سر آغاز همید هست زیباتر از آن، شیوه ی خندان شدنت کم کم ، آهسته بتابم ، که نسوزد دل من...
-
کشتی علایق
دوشنبه 10 آبان 1395 21:00
چندی ندانمی که به قایق نشسته ایم در انتظار کشف حقایق نشسته ایم ما بی خبر ز موج ، چه آرام و بی هنر در کشتی مهیب علایق نشسته ایم در تنگنای گم شدن از کوی و کوچه ها چشمی گشوده بر رموز و رقایق نشسته ایم هر جا ترنمی و نسیمی ز سر خوشیست زنجیر وار چو کودک شایق نشسته ایم آنان که رفته اند کسی بر نگشته باز ما هم نشین راز شقایق...
-
صبح بخیر
شنبه 8 آبان 1395 21:40
صبح بخیر یک صبح دوباره بی خبر می آیی با صبح بخیر ، پشت در می آیی و قتی که شکوفه ها خبر دار شوند شیرین عسل و شکر شکر می آیی صبحانه که نان تازه داریم و پنیر با سینی و چای تازه تر می آیی وقتی همه خوابند و هوا هم خنک است هنگام اذان ، وقت سحر می آیی آبی بزنیم و رُفت و رُوبی بکنیم فردا بسلامت از سفر می آیی دیشب چه شب ستاره...
-
حرفی نیست
شنبه 8 آبان 1395 21:36
باز مهتاب اگر سر نکشد ، حرفی نیست کفتر جَلد اگر پر نکشد ، حرفی نیست تو فقط با دو سه سوت دَدَری ، جَلد بیا خلوت کوچه به آخر نکشد ، حرفی نیست
-
ننویسم
دوشنبه 3 آبان 1395 20:32
ننویسم نوشته ای که دگر عاشقانه ننو یسم . برای چشم تو دیگر ترانه ننویسم . خدا اگر به تو داده دو چشم زیبا را به من نگفته ز جور زمانه ننو یسم . به باغ و گلشن و آنهم تو دختری زیبا . تو جای من به چه جرم و بهانه ننو یسم . حسود عشق تو ام ، مدعی بداند باز صدای عشق تو را محرمانه ننو یسم .
-
پوستین نگهم
جمعه 30 مهر 1395 20:17
مثل گردوی رسیده چو رسیدی به برم پوستین نگهم داشت ترک بر می داشت
-
عادت
جمعه 30 مهر 1395 20:16
بر نخیزی اگر از جای نخیزند ز جای . دیگرانی که به دنبال تو عادت دارند . نو به نو تر بنشین پای نگاه دگران مردم از کهنگیت سخت شکایت دارند!
-
پاییز شدم
جمعه 30 مهر 1395 20:16
با یاد تو چون مرغ شباویز شدم ، باور کن با زمزمه های عمر پاییز شدم ، باور کن تا ساعت زندگی به چرخش افتاد از ثانیه های عشق لبریز شدم ، باور کن
-
چشمان تو
پنجشنبه 29 مهر 1395 23:19
چشمان تو تو بیت های چشمانت را با چه خطی می نو یسی که هر چه خواندم عاقلش دیوانه بود و آزادش زندانی. خط میخی را با کدام مژه در دل کاشتی که نا بینایی من بریل به بریل می خواند. بیت های تو را.
-
تو نباشی
پنجشنبه 29 مهر 1395 23:16
تو نباشی ترسم برسم آخر خط و تو نباشی آنجا همه باشند و لیکن تو نباشی ترسم برسم ، آخر و بینم همه هستند آنی که منش خواهم و آنم ، تو نباشی هر جا که به پایان برسد ، هر چه که باشد خواهم ، همه باشند ، بجز تو ، تو نباشی من عاشق دیدار مسیرم ، به تماشا غایب همه باشند ، و اما ، تو نباشی بین من و تو رسم جدایی ز ازل نیست من بی تو...
-
جان ادب
پنجشنبه 29 مهر 1395 21:48
-
پاییز
یکشنبه 25 مهر 1395 13:12
اندک ، اندک فصل پاییز و انار و عاشقی. شُر شُر باران و جان بیقرار و عاشقی. دسته ، دسته در عبور چشم ها پر می کشد کوچ مرغان از مسیر کو هسار و عاشقی. یاد رفتن می کند از سر گمانم هجر دوست هر که پا بنهاده در این روزگار و عاشقی. باغبان سر مست و سیب آرزو ها رنگ ، رنگ. کوچه باغ و برگریزان دست یار و عاشقی. کم ندارد از بهاران...
-
ماه نو
پنجشنبه 22 مهر 1395 18:11
سی روز گذشت و رخ مهتاب نیامد . آن داس مه آلوده ی شب تاب نیامد . افطار گذشت و سحری نیست دوباره . برپلک کسی غمزه ای از خواب نیامد . سیل آمد و موج آمد و گرداب به گرداب . آن ماه فرو رفته به گرداب نیامد . دستار به سر ، کودک غواص جوان شد . مرد و بلم از کو چه ی مرداب نیامد . سی روز گذشت از رمضان پسر ما . بیچاره پدر مُرد و...
-
امید
دوشنبه 19 مهر 1395 08:46
همین که رفتی جهان عزا شد دلم شکست و ، ببین چه ها شد؟ قفس شکست و پرنده پر زد چه سان دل من ، چنین رها شد چه پروراندی؟ به ذهن کانی فریفت ما را و خود خدا شد چه دیده بودم؟ چه دیده بودی؟ سراب چشمت ، پر از بلا شد به قصد کعبه شدم ز خانه ز لشکر غم ، چه نینوا شد دمار ما را چنان به هم زد که خاک گردون ، نصیب ما شد شب آمد و تیره...
-
سوء تفاهم
جمعه 16 مهر 1395 12:06
صحبت از فقر کجا و شکم سیر کجا ؟ حرف نا پخته کجا و سخن پیر کجا؟ ملتهب گشتن اندیشه و عصیان نکاه در مصاف هنر و قدرت تدبیر کجا؟ نا بجا گفتن و بیهودن سرودن عیبست داد و فریاد شغال و جَنَم شیر کجا ؟ ما گنهکار ولی قدرت تبعیض ، چرا ؟ حد داروغه کجا و غل و زنجیر کجا ؟ پای لنگ من و دیوار بلند تو ، بگو صخره ی دشت کجا ، قله ی پامیر...
-
محرم
یکشنبه 11 مهر 1395 11:43
-
ولوزه
یکشنبه 11 مهر 1395 11:38
ولوزه ولوزه = جمع آوری ، باقیمانده از هر چیز جمع آوری شده ولو = پخش و پهن آغریت = آقریت = شسته و رُفته = تمیز و پوست کنده * - سنتی پسندیده در فر هنگ طالقان و شاید هم در جاهای دیگر . مبنی بر اینکه آنهایی که به هر دلیل از نعمت محصولی بی بهره اند . از طر یق خو شه چینی یا باز یافت آنچه پس از جمع آوری محصول در زمین با قی...
-
فریاد و کوه
یکشنبه 11 مهر 1395 11:36
می دویدم تا برو یانم به خیش . گندمی شاید به گندمزار خویش . هر چه کردم ، گندمی نایافتم . پس چو جو کشتم ، همو گردید کیش . گر بکاری در زمینی خار را . حاصلت ناید مگر دندان و نیش . آن شنیدستی که در غرقاب رود . می جهد وامانده بر هیچ و هشیش . این نمازت گر برای خلق نیست . پس ریا بگذار و آن تسبیح و ریش . گرگت ار خواهد که سو...
-
ادب
سهشنبه 6 مهر 1395 21:51
تقدیم به عزیزم آشیخ جواد نازنین پَر کاهی چه کند پای درخت کُهنی؟ صحبت ذره نیاید به زبان و دهنی تو خود استاد ادب هستی و اخلاق ، چنین عیب پوشی کنی آن سان که کند پیرهنی
-
بی تو
سهشنبه 6 مهر 1395 21:37
بی تو باران ، لاله را ، نایی نبود. بی تو ، میدانم ، که دریایی نبود. زندگی ، باران بودن های تو ست. بی تو ، اما ، کاش ، دنیایی نبود.
-
کوچ
سهشنبه 6 مهر 1395 21:31
اگر میا یی و با هم ، زخانه ها برویم . ز خانه های شما ، خانه های ما برویم . تنیده رنگ زمان ، خانه های زیبا را . برای ساده شدن پیش کدخدا برویم . چقدر خانه قبلی اتاق زیبا داشت . از این حصار بتو نی به حجره ها برویم . شبیه پر زدن عندلیب و پروانه . رها به جنگل اندیشه ای جدا برویم . به قاف اگر نرسیم ، از قبیله می پرسیم . به...
-
رفته بودی
دوشنبه 5 مهر 1395 11:03
بعد مدتها سراغت آمدم حالی بپرسم رفته بودی از تو و ایام احوالی بپرسم رفته بودی بافتم چون دار قالی روز های زندگی را خواستم راز گل قالی بپرسم رفته بودی جدولی از زندگی پر کرده ام ، یک حرف مانده از حروف واژه ی خالی بپرسم رفته بودی گوشه ی ذهنم سوالی مانده بی پاسخ هنوزم از جوانی و کهنسالی بپرسم ، رفته بودی شعر من در مصرع آخر...
-
عشق
یکشنبه 4 مهر 1395 21:03
عشق یعنی ، فر صت تنها شدن . عشق یعنی ، گم شدن پیدا شدن . عشق یعنی ، بو سه ها لبخند ها . عشق یعنی ، مثل غنچه وا شدن .
-
آمد و رفت
شنبه 3 مهر 1395 18:36
مست بودیم ، یار آمد و رفت خواب بودیم ، بهار آمد و رفت در زمان گذشته سر کردیم لحظه ی انتظار آمد و رفت محو چشمان گرگ ها بودیم گله های شکار ، آمد و رفت خفته بودیم وقت بیداری فرصتی بی شمار آمد و رفت شکر نعمت نبود مردم را صلح و سلم و قرارآمد و رفت کار دنیا فریب آدم بود عشق در استتار آمد و رفت پای احساس عقل را کشتیم نسلی از...
-
دوری و دوستی
پنجشنبه 1 مهر 1395 20:12
تو آن قوی سپیدی ، عاشق امواج دریایی رها چون می شوی از دور چونان ماه ، پیدایی تماشایی تری و قتی جدایی می کنی با من چو خورشید نشسته بر افق ، زرین و زیبایی بیا ، برگرد ، هر چندی که می خواهی و دلتنگی ولی گاهی ، جدایی می شود ، آغاز شیدایی بیا تا تازه تر باشیم ، ز با هم بودن با هم دوباره عاشق هم در همان ایام تنهایی شبیه صبح...
-
تفاوت ها
سهشنبه 30 شهریور 1395 23:40
شاخص و حرمت انسان فقط آزادیست گوهر عقل نماینده ی هر آبادیست از نگاه من و تو رنگ جهان یکسان نیست اختلاف نگرش در علما هم عادیست بپذیریم که اندیشه ی ذهنی ، ذهنیست شیر واحد شده ، اندیشه ی استبدادیست با تفاوت بپذیریم که هستیم همه در سکوت دگران هم به خدا فریادیست حق ما نیست که از گریه به جایی برسیم به جهان راز سلامت ، کُنشی...
-
دنیا
سهشنبه 30 شهریور 1395 23:32
به غارت می برد از ما زبان و جان و عقل و دل به اندک اندکی هر دم از این منزل به آن منزل چنان دریای آرامی برد ما را به اقیانوس به طوفانی چنان کوبد که از جا بر کند ساحل چنین رسمیست دنیا را فریبد با بهار و گل چو تابستان به سر آید خزانت می کند باطل به تشویش و به تر غیبی به تصویر و به تحسینی همی چون می شوی در وی حوالت می کند...
-
علی (ع)
سهشنبه 30 شهریور 1395 00:55
علی (ع) قالَ : " مَن اِستَبَدَ به رأیه ، هَلَک " علی تنها ترین ، ز هر چه به چرخ و فلک ، علی مُرغش رسیده بود به قاف و نمانده بود ابهام در صراط و یقینش ، به شک ، علی محراب ، شاهد است ز شمشیر کینه ها خونش چکید از سر و تحت الحَنک ، علی از کعبه تا به کوفه نمازش ادامه داشت فُزتُ و رب کعبه ، شنید از مَلک ، علی...