ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
همین که رفتی
جهان عزا شد
دلم شکست و ، ببین چه ها شد؟
قفس شکست و
پرنده پر زد
چه سان دل من ، چنین رها شد
چه پروراندی؟
به ذهن کانی
فریفت ما را و خود خدا شد
چه دیده بودم؟
چه دیده بودی؟
سراب چشمت ، پر از بلا شد
به قصد کعبه
شدم ز خانه
ز لشکر غم ، چه نینوا شد
دمار ما را
چنان به هم زد
که خاک گردون ، نصیب ما شد
شب آمد و
تیره شد ، جوانی
چه آرزو ها که بر فنا شد
سحر رسید و
جهان درخشید
دری که بستی ، دوباره وا شد
یکی شبیه
نگاه اول
به شهر جانم ، چو کدخدا شد
حیات خانه
ز آب و جارو
دوباره گرم و پر از صفا شد
چه زود دست
دروغ رو شد
چه زود گندم ز جو جدا شد
در امید را
کسی گشاید
که از درونِ خود آشنا شد .