-
تصور
پنجشنبه 21 بهمن 1395 14:53
دل برده بود مثل عقابی چو پر کشید . هر گز خیال لاشخوری در سرم نبود.
-
دلتنگی شاعرانه
دوشنبه 18 بهمن 1395 21:05
گاهی مچاله می شوم در نیم بیت ، سوخته دلی از شعرم در خوانشی نو . چشم در گلبرگ های زندگی دارم و پای در کوچه باغ دوست . و دماغ شاعرانه ام سرک می کشد در عطاری سنت ها. گاهی طو لانی ترین مثنوی را راهی دو بیتی هایم می کنم. و شاعرم را به قصیده می شُویم و به غزل عاشقش می کنم. این من در لابلای بودن کلماتم نفس میکشم . و زنده ام...
-
زلفت
دوشنبه 18 بهمن 1395 20:00
کوچه کوچه همه جا شهر تو را گشتم و حیف. تا رسیدم به سر کوچه ی زلفت شب شد !
-
ننه سرما
شنبه 16 بهمن 1395 20:42
ننه سرما ، سپید ، پوشیده برف شادی به بید ، پاشیده قصه ای بافته پر از کولاک از درختی که سر ، تراشیده
-
برفنامه
پنجشنبه 14 بهمن 1395 15:31
سلامِ برف و صبحی سرد و آهی در گلو صبحانه ای پهلو درختان پیر و چشم پنجره با اشک دلگیر و سماور جوش دلتنگی یکی با یک سلام ساده چشمانت بشوید از پریشانی چه زیبا می شود وقتی که در گیر زمستانی! کفی بر کف بمالی پای در چارق به بامی برف پوشیده قدم از پشت بشماری یکی باشد کنارت برف را پیچیده در شیرینی دستش به لب هایت بنوشاند. چه...
-
میراثی که نیست
چهارشنبه 13 بهمن 1395 22:17
میراثی که نیست روزی کلنگ نوسازی ، حریصانه به جان خشت های تاریخمان افتاد. همه خوشحال بودند از چیزی که نمی دانستند و داشت اتفاق می افتاد . ... آن چیزی که متاسفانه امروز شاهد آن هستیم ، چه آثار شخصی و چه آثار عمومی چیزی از آن باقی نمانده است . که بشود به آن بالید و یا آن را به کسی که بیگانه از این مقولات است عرضه کرد ....
-
کافیست
چهارشنبه 13 بهمن 1395 21:13
بر چهره ی غم دیده ، لبخند شدن ، کافیست بر عاشق دل خسته ، پا بند شدن ، کافیست هر گونه شوی راضی ، این گونه و آن لب ها در لحظه ی بی تابی ، پیوند شدن ، کافیست
-
مثل هر روز
سهشنبه 12 بهمن 1395 13:52
مثل هر روز ، اتفاقی تازه می خواهم ، تو را چون عزیزانم ، به یک اندازه می خواهم ، تو را جای هر اسطوره ای ، دیوان شعری ، شاعری عاشق و مجنون و پر آوازه می خواهم ، تو را
-
آبشار شعر
یکشنبه 10 بهمن 1395 19:06
سر چشمه ی آبشار شعرم شده ای پاییز ترین قرار شعرم شده ای در فصل زمستان شدنم مثل گلی پابند من و بهار شعرم شده ای
-
ناز نکن
یکشنبه 10 بهمن 1395 19:05
این قَدَر ناز نکن ، ناز نکن ، ناز نکن با من سوخته دل ، صحبت پرواز نکن سعدی و حافظ دلسوخته اینجاست ، بیا هوس شعر و غزل ، باده ی شیراز نکن
-
خدایم
یکشنبه 10 بهمن 1395 19:05
از کدام آیه بخوانم که خدایم تو شوی از که پرسم ، چه کنم تا که برایم تو شوی به سر آیم تو بگو ، تا بسر آید غم من یا شوم خانه به دوشت ، که سرایم تو شوی
-
تنها
یکشنبه 10 بهمن 1395 19:03
چنان تنهای تنهایم ، که دریا هم نمی فهمد صدای قایق بشکسته ام را روز توفانی چنان در غربتم اینجا ، که در چشم عبوری ها کسی می پرسد از نامم ، کسی هم از مسلمانی
-
پلاسکو
پنجشنبه 7 بهمن 1395 20:24
مثل هر سوختنی سوخت دل شهر اما زیر آوار غمش ، آه نیامد ، آن شب بی صدا بود ، صدایی که در آتش می سوخت سیه آلوده شب و ماه نیامد آن شب
-
آتش نشانان
پنجشنبه 7 بهمن 1395 20:19
بر صورت شهر سیلی آتش بود روزی که مدافعین در جنگ شدند آنها که نشانشان در آتش می سوخت رفتند به آسمان و فرهنگ شدند
-
بشاگردم
چهارشنبه 6 بهمن 1395 20:53
برایت انقلابی کرده ام ، شهرِ بشاگردم برای باوری می آیم و دور تو می گردم کپرهای غمت را ، کاخی از امید می سازم ز راه انقلاب عشق ، هر گز ، برنمی گردم
-
مهره ی شطرنج
چهارشنبه 6 بهمن 1395 20:51
شبیه مهره ی شطرنج اسب و فیل و سربازم وزیر و شاه غارت می کند فتح الفتوحم را
-
ریشه ها
چهارشنبه 6 بهمن 1395 20:48
ریشه ها هست ، اگر شاخه بخشکد ز جفا شکر ، ماندست هنوزم ، هنر مهر و وفا شاخه ی زخمی شهرم ز زمستان خونست شاید از دست جماعت برسد ، بوی وفا
-
عکس
چهارشنبه 6 بهمن 1395 20:47
عکسی که برایم همه چیز است ، هنوز افسوس که مدتیست بر عکس شدم مثل همه از خود خودم بی خبرم از بی خبری شبیه یک عکس شدم
-
ز مستان
سهشنبه 5 بهمن 1395 09:02
زمستان تو بی تقصیر می آیی. به بادی می رسی با برف پیدایی. همان یخ بسته جانی سرفه ی خشکی ز مستانی. کلاهت ور بیفتد کوه را رسوا. تموزت سرد. خرست خواب. و شولایی که چو پانی به تن دارد. و شبگیری که دیگر نیست و برگی مرده از تاوان سبزینه. وعریان بیدی از تاوان بیداری. و لرزان تک درخت میوه ی مردم. و خوش پو شیده سرو خانه ی دارا....
-
زمستان
سهشنبه 5 بهمن 1395 08:55
پوست انداخته دشت. بس که سرما زده بر صورت نارنجی برگ. اشک در چشم اقاقی زده یخ. کُلهی بافته اند. کو هها رنگ سپید. دشت نار نجی و زرد. آب در حال فرار. بید لرزان . کرم شب تاب چراغش خاموش. جیر جیرک سر شب رفته به خواب. نیست فریاد مگر. زوزه گرگ . و کلاغی که نفهمیده چرا می خندد. سگ با گربه همسایه تفاهم دارد. باز اما زندگی در...
-
دین ساده
دوشنبه 4 بهمن 1395 21:17
نماز ساده باید خواند ، برای زندگی کردن که با سجاده ی زاهد ، کافر می شود دل ها زلال چشمه باید شد ، بیا سرچشمه برگردیم که از اهمال عقل و نقل ، طوفانیست ، ساحل ها ز غلظت های بی مورد ، ز تاویل و مرکب ها دمار بندگی خون است ، ز دست و پای عاقل ها ز بعد روزگاری خوش ، صعودی شد نزولی ها بسی پیچیده شد افکار ، فرو ماندیم در گل ها...
-
عمر
دوشنبه 27 دی 1395 18:32
عمر در فصل کودکستان بود دفتر خاطره دبستان بود کوچه ها بود و خاک بازی ها عقل بازیچه ای به دستان بود سر گذشتی که میگذشت ز سر پسری می شد از تبار پدر استری در هوای احساسی میگذشت از کرانه های سفر قدم زندگی جوان می شد گندم آسیاب نان می شد پای رفتن به چاه می افتاد زخم در لای استخوان می شد عشق سر برکشید از تالاب مثل نیلوفر دل...
-
زایر چشمت
دوشنبه 27 دی 1395 18:24
نوح چشمانت رضایت گر دهد بر بنده ای لایق هم صحبتی با اهل کشتی می شود زین غنایم ما به چشمانت رضایت داده ایم هر کسی شد زائر چشمت ، بهشتی می شود
-
همت حضور
شنبه 25 دی 1395 14:14
صدای گوسفندان ، هی هی چوپان ، نمی آید و آوایی ز استر های بی پالان ، نمی آید زمستان غربت آورده ، به قفل هر دری انگار صدایی ، از در همسایه ی خوبان ، نمی آید چه افتادست ، پای کوچه های ، بیقراری را که جز پای جدایی ها ، کسی میدان ، نمی آید مسیر کوچه های سرد را ، پایی نمی پاید صدای صحبت بابای ، این و آن ، نمی آید تنوری نیست...
-
صلوات
شنبه 25 دی 1395 13:28
بر خاتم انبیا محمد صلوات . یعنی به کمال نور سر مد صلوات . بر آدم و نوح و حضرت دوست خلیل . موسی کلیم ، عیسی و احمد صلوات .
-
شعر
شنبه 25 دی 1395 13:26
-
مرحمت
شنبه 25 دی 1395 13:25
-
بالا به پایین
جمعه 24 دی 1395 16:43
من از پایین به بالا ، هر چه دیدم ، مهر و ماهی تو . تو از بالا به پایین این مرا در خاک می بینی ؟
-
کتاب و فنجان
جمعه 24 دی 1395 16:41
یک لقمه کتاب و دو سه فنجان شرابت باشی تو و سر مستی احوال خرابت خوش باد که از راه جهنم برسم باز تکرار تماشای تو ، هنگام عذابت
-
هدیه ی آسمانی
پنجشنبه 23 دی 1395 15:45