-
زن
شنبه 28 اسفند 1395 18:45
زن *** بین تو و بهار چقدر شباهت است . آفرینش زیبایی مهر بانی ، عشق ... تو خود بهاری. که کودکیم لالائیت را و نو جوانیم احساساتت را و جوانیم عشقت را و میانسالیم شانه هایت را و پیریم دست هایت را می خوانند. تو التماس کدام آغوشی که خواب هم یادش می رود با تو چشمانش را ببندد. تو را با کدام سلام می نویسند. که هر صبح که می آیی...
-
بوی غریبی
جمعه 27 اسفند 1395 20:57
مدتی هست که با بی خبری در گیرم در نبودت ، همه حتی ز خودم هم سیرم مهربانا ، چه قدر غربت و دوری سخت است که من از بوی غریبی ، به خدا می میرم
-
دنیا
جمعه 27 اسفند 1395 20:56
شاید که تو دنیایی با اینهمه رنگ و بو یا آنکه چو دریایی زین موج و لب و ابرو زین بنده چه میخواهی از بند رها گردم صد شیخ اسیر افتد در پیچ و خم گیسو
-
فصل دلتنگی
جمعه 27 اسفند 1395 20:55
جای یک سینه ی محرم خالیست تا بریزم همه دلتنگی دیروزم را جای یک فصل ، کسی گویا نیست تا سرازیر کنم ، قصه ی پاییزم را
-
نمی آید
جمعه 27 اسفند 1395 20:54
نمی آید بهار من ز چه ماهت به در نمی آید شبم رسیده به پایان ، سحر نمی آید ز اشک های دم صبح لاله فهمیدم از آنکه رفته از اینجا ، خبر نمی آید یکی گذشت ، یکی با چراغ فانوسی صدا ز کوبه ی دروازه در نمی آید ز روزگار قلم های مزد بگیر دگر صدای عشق و نوای هنر نمی آید غزال سر به هوایم ، هوای دیگر کرد ز قاصدک خبر آمد ، دگر نمی آید
-
دزدی
چهارشنبه 25 اسفند 1395 20:16
دزدی شهر ما بسیار دارد ، تیتر ها ، امسال ، دزد هر دم اما ، مانده تنها ، با خیال و فالِ دزد می برند و می برند و می برند و می برند کس نمی داند که و چه؟ شرح و وضع و حالِ دزد وین عجب دزدیست ، با خود می برد اموال را خود اشارت می کند بر صاحبان مال دزد ! هر شب اما ، باز هم داروغه را سر می برند تا نگوید دیده دیشب ، چهره ، قیل...
-
درد نان
چهارشنبه 25 اسفند 1395 19:51
درد نان چرا سفره ی نا نوا نان نیست ؟ چرا درد نان هست و درمان نیست؟ چو خوش گفت : فقر از دری در رسد به لاشک ، در آن خانه ایمان ، نیست در این شهر خود خواه آلوده دست مجالی برای ضعیفان نیست به چشم ار ، که بینی کبیر و صغیر چه سانند در فقر ، و پنهان نیست شعار بنی آدم از سعدی است ولی آدمیت که آسان نیست! کسی دیده مردی به سطلی...
-
چهار شنبه
سهشنبه 24 اسفند 1395 14:18
چهار شنبه بیا که بگذری از آتش غم و دوری به شعله با تن من ، عاشقی و مستوری منم ، همو که ز ادم ، تو را نمی دانم فرشته ای نکند ، یا که شایدم حوری چهارشنبه مگر فرق می کند که اگر به سرسرای دلت نسپری شر و شوری در آی زین همه پندار کهنه سالی خویش به سر رسیده ، زمین و زمان مهجوری ز راستی ، بدرانیم اندرون فریب کسی نمی خرد این...
-
عید و فقر
دوشنبه 23 اسفند 1395 15:57
عید و فقر *** عید آمد و چرخ زندگی لنگ شده جیب و دل شادمانیم ، تنگ شده مسئول تدارکات این خانه ، گمان چندیست دلش آهنی و سنگ شده فصل گل و سنبل آمده کوچه ی ما اما گل آرزوی ما رنگ شده دیریست که دروازه ی دلتنگی ما از دست زمانه پیکرش زنگ شده مو سیقی گل های و طن حالی داشت افسوس که رپ گشت و بد آهنگ شده القصه ز بخت بد ، زمین...
-
نوش
یکشنبه 22 اسفند 1395 23:03
همه از این جهان می نوشند خوب ها از خوبی و بد ها از بدی
-
جهان درون
چهارشنبه 18 اسفند 1395 20:49
جهان درونم باغ بزرگیست هر روز گلی از آن می چینم برای لذت زندگیم
-
درخت آدمی
دوشنبه 16 اسفند 1395 21:08
درخت آدمی را بر ، نه سیب است که سیب آدمی ، حمد حبیب است هر آنکو بر درختش بار بسیار به خویش اندر نگاه و سر به جیب است
-
انشا
دوشنبه 16 اسفند 1395 20:32
کاش انشای بشر کودک و مرغابی بود آسمان دل مردم همه وقت آبی بود
-
لب خند
یکشنبه 15 اسفند 1395 21:11
هر که را شاید بگیرند هر چه را شاید ثروتی داریم بی اندازه تا لبخند هست.
-
چه کسی میفهمد؟
جمعه 13 اسفند 1395 20:27
چه کسی می داند؟ می نشینی و دلم ، می خیزد می روی جان و دلم می ریزد آتشم می شوی و بال و پرم می سوزد. چه کسی می فهمد؟ تو به اندازه ی زاییدن و مردن دردی!
-
ای تازه ترین بهانه
پنجشنبه 12 اسفند 1395 19:02
عذرا ، عذرا نشان ز وامق دارم اندازه ی شال گردنی حق دارم ای تازه ترین بهانه ی آن روزا یک بغض پر از گریه و هق هق دارم
-
فاطمه(س)
پنجشنبه 12 اسفند 1395 10:23
کسی نگفت چه گفتی ، کسی نگفت که ای؟ خلاصه شد همه ی عمر ، گریه بر ، گنهی. به شان روی تو کافیست سوره ی کوثر. و مادر حسنین ، زهره ای و فاطمه ای
-
تو بر میگردی
چهارشنبه 11 اسفند 1395 15:19
من به این رفتن ناگاه تو عادت دارم مثل پروانه ی هر فصل. پیله ی ذهن مرا می فهمی تو به تکرار زمستان دلم در کوچی. من به سر شاخه ی توت دلم ایمان دارم که تو بر میگردی !
-
فقر
چهارشنبه 11 اسفند 1395 15:18
کدام سفره تهی از محبت نان است؟ کدام خانه در آغوش غم پریشان است؟ کدام سر به گریبان ، به دام تنهاییست؟ کدام زخم ، سرابش پزشک و درمان است؟
-
همین روزا
چهارشنبه 11 اسفند 1395 15:12
پناهی جای آرامی تو را در انتظارم من و اکنون می رسی ، شاید و من خوشحال ، خوشحالم که در پای بهارین شاخه هایت لانه می سازم همین روزان
-
در همین حوالی
چهارشنبه 11 اسفند 1395 15:06
در همین حوالی زندگی بمان ما که آرزوی دیگری داشتیم امروز در آرزوی توایم !
-
مشق آدم
سهشنبه 10 اسفند 1395 19:28
تار و پود عشق می بافی ، بگو مشق آدم می کنی بی گفت و گو
-
خاور دنیا
یکشنبه 8 اسفند 1395 19:17
هنوز خاور د نیا گلوله ها گرم است و کودک بشر اما هنوز سر گرم است حریق ، از بن دندانِ درد ، می ریزد گدازه از دو لب جنگ سرد می ریزد ز مین شرق ز خونابه رنگ می گیرد هوای غرب بهانه ز جنگ می گیرد به زلف نفت گره خورده عشق ، ناله نکن شراب ننگ حرام است ، در پیاله نکن بمان ، که مرگ ، جلیقه به تن هراسان است حماقت بشری ، پا به پای...
-
نشد
شنبه 7 اسفند 1395 15:12
هر چه بر غصه ، سنگلاخ زدیم ،نشد بر تن مرده ، میخ و شاخ زدیم ، نشد دست ها بسته بود و می بردند هر چه فریاد و آه زدیم ، نشد
-
عطش
جمعه 29 بهمن 1395 13:59
روئیده ام به سرزمین عطش ، دردم آب نیست مستم ، ولی جرعه ی عشقم ، شراب نیست می خوانمت تو را ، نه بدان گفتِ دیگران آن سان که در حصار قلم یا کتاب نیست
-
آرزویم کن
پنجشنبه 28 بهمن 1395 13:42
آرزویم کن بهشتت می شوم روی زمین. سیب یا گندم چه فرقی می کند با من ، بگو .
-
ماه تو
پنجشنبه 28 بهمن 1395 13:03
همین کافیست ماه من تو باشی چراغ شام و راه من توباشی به ناله چون در آیُم این شب تار صدای هق هق و آه ام تو باشی
-
خدایا
سهشنبه 26 بهمن 1395 19:55
تو ای زیباترین زیباترین زیباترین من. هزاران بار بل صد ها هزاران آفرین من میان این همه تنها منم اما تو را دارم تو را ای بهترین و ، ای همه تنها ترین من.
-
وای
شنبه 23 بهمن 1395 20:16
وای اگر در بزنی پنجره ای وا بشود آنچه باور نکنی رو به تو پیدا بشود.
-
ماهت
جمعه 22 بهمن 1395 20:13
چه رویی دارد این ماهت ، چه رویی! چه ابرویی ، چه گیسویی ، چه بویی! اگر بینم تو را ای ماه خوبان. تو یک سو و جهان باشد به سویی.