رفتگان ، رفته اند و ما ، هنوز.
جمله ، در راه رفتنیم ، امروز.
زندگی عشق بودن فرداست.
زود امروز ، می شود، دیروز.
پای دیوار بلندی ، همه ، تنها شده ایم.
راه گم کرده، در اینجا ، همه پیدا شده ایم.
یک شبی ، حادثه ای بود و ندانست کسی.
که چه می باید و اینگونه به دنیا شده ایم.
ما همه حاصل جبریم ز دیروز پدر.
اینچنین راهی کاشانه فردا شده ایم.
و کسی نیست ، بگوید که چرا باز هنوز.
مثل ، ماهی نفهمیده ، به دریا ، شده ایم.
کو سه ها حاصل تاراج من و ماست یقین.
کاین چنین ، لقمه پر چرب شماها شده ایم.
یادمان رفته که یکبار خطا کار شدیم.
شاید این بار اسیر خود حوا شده ایم.
آدمی نیست ، ولی آدم و حوا هستند.
که چنین باز شبیه خود آنها شده ایم.
نکند ما همه از نسل همان ، قا بیلیم.
به تکامل که رسیدیم ، معما شده ایم.
باز از میوه ممنو عه ، که آورده خبر ؟
که چنین زیر درختش همه رسوا شده ایم.
یادمان رفته که از کوی عدم آ مده ایم.
برده و بنده اینگونه عدم ها شده ایم.
خوردن میوه ممنوعه همین است اگر .
قدر هم را چو بدانیم ، مسیحا شده ایم.
عمری که به دنبال تو گشتم ، همه ی عمر.
بر باد شد و شاد نگشتم ، همه ی عمر.
این سهم من از آن همه گشتن ز تو آن شد.
خود دیدم و باز از تو گذشتم همه ی عمر.
آن روز که از کو چه ی ما باز گذشتی.
من ماندم و غم ها همه پُشتم ، همه ی عمر.
سمفونی تکراری من ، تا ر ، ندارد.
تر سم که ز پود تو نََر شتم ، همه ی عمر.
گردن مفرازید ، جهان قله ندارد.
پرورده ام آلاله به دشتم همه ی عمر.
من جز تو، ندارم گنهی ، گر چه تو خوبی.
این بود که در چشم تو زشتم،همه ی عمر.
این باغ که جز خار در آن جای ندارد.
تخمیست که با دست تو کشتم،همه ی عمر.
یک بار بگو این غزلم را تو نوشتی.
تا من بنو یسم ، که ، بهشتم ، همه ی عمر.
نکند یاد آسمان رفته ، که زمین تشنه کام می میرد.
یا زمین عشق را نمی فهمد ، که دل آسمان نمی گیرد.
شاید این دستها نمی فهمند ، یا که این جمله ها نمی دانند.
با که باید نماز بگزارند ، از قنات که آب بر دارند.
سُلام
گردنه زندگی که به سر جیر ومی گرده.
دیه حال و هوای زندگی دی کم کم ابری می بو.
زبان حال یک پیر
چِندیه دُل نُگرانُم ، نیمیدانُم که چیه.
مثل دیوانه می خوانُم ، نمی دانُم که چیه.
شو و روزم یکی گردیه تُفاوت نُداره.
همینه فکر و خیالم ، نیمیدانُم که چیه.
مثل غولانی جوری دَر می کوم صحرا سران.
خودُمه سر میدوانُم ، نیمیدانُم که چیه.
تُو ، دَرََ کَلُم و هی ریک می زنُم روبروه.
چُشم و ابرو می پُرانُم ، نیمیدانُم که چیه.
دیگه قبلنی جوران ، بَپُر و دَر شو نیمینم.
یعنی اصلا" نیمی تانُم ، نیمیدانُم که چیه.
گاهی گَردُنُم می گیره ، عین خوک شاخ می زنُم.
بعد می گیره شانه آنُم ، نیمیدانُم که چیه.
کمرم عین فُنر دولا می بُم ، جُرت می زنه.
جی... دَ کُردُن نیمیتانُم ، نیمیدانُم که چیه.
پامی قوزک دی نگو عین دَرانی کو وره.
گاهی لاچ واز می مانه ، نیمیدانُم که چیه.
چشمی سو دی بَپُرس ، هر چی رَ قیقاچ می زنه.
ماس و داسَ ، راس می خانه نیمیدانُم که چیه.
بلبلی صدا دیه با خری عرعر یکیه.
کَوُِک دِنی خروس بخانه ، نیمیدانُم که چیه.
دیه آزُنگل و دَروازه مُنیب ، فرق نُداره.
تُوُرَ ، گیلداس می دانُم نیمیدانُم که چیه.
جمعه شو با شنبه شو ، خیلی تُفاوت نُداره.
شو با روز دیگه میزانه ، نیمیدانُم که چیه.
سال و ماهی یکدفه میشُم سرو تُن بَشورم.
شُلا کتیه تُن و جانُم ، نیمیدانُم که چیه.
با آرزوی سلامتی و تندرستی