ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شهری شده دنبال چپ و راست ، چپ و راست .
تایید همان هر چه که " از ماست که بر ماست "
در شهر دروغیست ، که تفکیک به سختیست .
از عشق دروغین شده ، از تهمت یک راست .
شاید که رُخم زرد
فدای وطنم.
شاید که دلم درد
فدای وطنم.
دشمن چو کند
خیال خامی دیگر.
اینجاست پر از مرد
فدای وطنم.
ما جمعه خیال را به هم می بافیم
هر امر محال را به هم می بافیم
تا ما ز نگاهت به جوابی نرسیم
مو های سوال را به هم می با فیم
دری ترم بنویس و دری ترم تو بخوان
تمام شهر نه تهران که بلخ و غندوز است
شروع قافله از کو چه های تنگ هرات
و زنگ عشق نه امروز ، بلکه دیروز است
خیال شعر وطن در هوای جیحون است
و یاد رودکی و میر ، کار هر روز است
لباس دختر شرقی ، مناره و کاشی
حیاط خانه و عصرانه ، چای لب سوز است
ز تیر آرش و مردی رستم و کاووس
جوانه های محبت ، به کام و فیروز است
و این قبیله نه از بعد جنگ در راه است
که فارسی دری ، جاده اش ز نوروز است
امان که باد تمدن وزیده بر تن شهر
و روزگار سلامت ، به زخم در سوز است
افول و اوج ملل ، در کرانه ی تاریخ
به نقد عقل و اساتید ، درس آموز است
زبان صلح و مدارا ، گره زدن به خودی
نیاز امت و انسان و نسل امروز است
ما ، پنجره ، باران ، چه هوایی بشود؟
با هم بشویم ، عشق ، خدایی ، بشود
هر قوم که متحد و یکدست ، شوند
آغاز دهش ، فصل رهایی ، بشود!