ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دری ترم بنویس و دری ترم تو بخوان
تمام شهر نه تهران که بلخ و غندوز است
شروع قافله از کو چه های تنگ هرات
و زنگ عشق نه امروز ، بلکه دیروز است
خیال شعر وطن در هوای جیحون است
و یاد رودکی و میر ، کار هر روز است
لباس دختر شرقی ، مناره و کاشی
حیاط خانه و عصرانه ، چای لب سوز است
ز تیر آرش و مردی رستم و کاووس
جوانه های محبت ، به کام و فیروز است
و این قبیله نه از بعد جنگ در راه است
که فارسی دری ، جاده اش ز نوروز است
امان که باد تمدن وزیده بر تن شهر
و روزگار سلامت ، به زخم در سوز است
افول و اوج ملل ، در کرانه ی تاریخ
به نقد عقل و اساتید ، درس آموز است
زبان صلح و مدارا ، گره زدن به خودی
نیاز امت و انسان و نسل امروز است