جام جهانی
تب کرده جهان زین تب ورزش ، همگانی ، شد جام جهانی.
تعطیل شده مدرسه ها ، بیش زمانی ، شد جام جهانی.
درد همه حالا شده پنهان و نهانی ، شد جام جهانی .
یک دست شده جامعه حرفی و زبانی ، شد جام جهانی .
در دوره چهارم شده ایران جهانی ، شد جام جهانی .
دنیا برزیل است در این شوق جوانی ، شد جام جهانی .
عشق است وطن ، پرچم ما برد یمانی ، شد جام جهانی .
فرزند وطن آرش و این تیم کمانی ، شد جام جهانی .
هوش وطن ما شده حالا هیجانی ، شد جام جهانی .
کی رُش شده محبوب و کواچ لیدر ثانی ، شد جام جهانی .
رو حیه ملت شده در اوج روانی ، شد جام جهانی .
یک یوز شده مظهر قدرت به دوانی ، شد جام جهانی .
این توپ شده مهره شطرنج چو دانی ، شد جام جهانی .
در دسته اف ، نام مسی شد نگرانی ، شد جام جهانی .
اسپورت شده فکر جهان ، کفش کتانی ، شد جام جهانی .
از حاشیه هایش بنو یسم که بخوانی ، شد جام جهانی .
فیفای بلاتر شده در گیر تبانی ، شد جام جهانی .
از فقر خمیده قد مردم چو کمانی ، شد جام جهانی .
دنیای فقیران همه جنگ است و گرانی ، شد جام جهانی .
این قرص مسکن دو سه روزی است امانی ، شد جام جهانی.
نیشم نزنی ، حرف زیاد است ، فلاانی ، شد جام جهانی .
93/3/31
امشب
<< چشم مستت چه کند با من بیمار امشب >> رهی
هر که دید ست تو را گشته گر فتار امشب
خال و ابرو ز خیالم نرود تا نروی
خواب را برده کند ، بازی افکار امشب
آن دعایی که نکردم تو بگو وقت سحر
شاید آن را بپذیرد ز تو دادار امشب
روی دیوار دلم گر چه نو شتی ، نروی
حرف دل را نتوان گفت به دیوار امشب
شاید این قصه به پایان برسد تا دم صبح
پاد زهرت نرسد بر تن تب دار امشب
در خیالم قدمی بیش نمانده برسم
در بهشت تو کنم ، وعده ی دیدار امشب
عشقت عیسی مرا برده به دار گنهت
قیمتش را بدهم ، گر تو شوی دار امشب
کاش در مصر تو یو سف بفروشند به جان
جان دهم ، تا که شوم بر تو خریدار امشب
این بار نه
دوست دارم حرف دل گو یم ولی این بار ، نه
گلرخم را ، دلبری جو یم ولی این بار ، نه
هر چه می بینم بهشت آرزو های من است
خواستم تا از گلت بو یم ، ولی این بار ، نه
دوست دارم تا بیفروزی چراغ دوستی
تا شوی شمع ره و کو یم ولی این بار ، نه
گفته بودم ، سوی دریایت چو ماهی می شوم
تا بشویم چشم و ابرویم ، ولی این بار ، نه
می شوم آهو ، بیابان تا بیابان از پیت
تا شکارت گردد آهویم ، ولی این بار ، نه