شهر ، آلوده و میلاد پریشان دارد
قفس شهر، چه آزادی پنهان دارد
پشت هر پنجره احساس سیاهی پیداست
کوچه ی غمزده فریاد فراوان دارد
حال این شهر ز پرواز کبوتر پیداست
بق بقوی دگری ، کز نفس و جان دارد
اهل تحقیق و تفحص به سوال دگران
پاسخی بی اثر و بهت هراسان دارد
کودک و پیر، نفسگیر همین تدبیراست
زین معمای غلط ، سینه ی نالان دارد
حال گنجشک مهاجر به سرو سامان نیست
به هوای ده شان ، دیده ی گریان دارد
دیدم امروز که در پارک ژوراسیک ، پاندا
به تنش پیرهنی ، تیره و ارزان دارد
مهر، رفته است ز شهرمن و پائیز قشنگ
نفسی تنگ ، به هنگامه ی آبان دارد
می وزد باد در آینده به هر تقدیری
نگه شهر ، به آینده اش ، ا یمان دارد
باور دارم ، به خاطرت ، میمیرم
بی بوی و نماز و چادرت ، میمیرم
روزی که مسیح آرزویم تو شوی
با معجزه ها و باورت ، میمیرم
آندم که به جرعه ای شوم مهمانت
با بوسه به جام و ساغرت ، میمیرم
وقتی غزل تو مطلعش من باشم
با دست خیال شاعرت ، میمیرم
آغوش تو و خیال مردن با من
گفتم که به جان مادرت ، میمیرم!
باد ، باران ، آب ، دریا ، بود
کوه ، جنگل ، بنفشه ، صحرا ، بود
صبح ، خورشید زر فشان ، خندان
سمت مشرق دوباره ، پیدا بود
سرو دستش به آسمان می رفت
دره ، بی تاب رود زیبا بود
آسمان ، شب ، ستاره ، ماه قشنگ
از دل برکه ای ، هویدا بود
در کتاب گذشته ها و هنوز
پدر خانه در تقّلا بود
مادر اما لباس می آویخت
بر طنابی که بسته بر پا بود
نیمرو هم ، غذای خوبی بود
وعده ای شام سفره ی ما بود
خوب یادم می آید آن روز ا
دو ، دو تا ، کاملا" ، چهار تا بود
علم الاشیا ء و علم الا نسانی
عامدانه ، ز هم مجزا بود
درس تعلیم دینی و اخلاق
هدفش وحدتی به بالا بود
خانه اما به موج سختی ها
به زلالی شبیه دریا بود
خانه ها داشت ، چفت و دروازه
رو به مهمان و دوستان وا بود
حرف ها ، قول ها ، ارادت ها
بی ریا مثل رنگ گل ها بود
من دلم تنگ می شود گاهی
جایِ داریم ، نوشته ، اینها بود!
یا که مسئول مستقیم هدف
بی جواب از چنین ، چراها بود
همه مسئول آب دریا ئیم
یا هوایی که بس مصفا بود
زندگی پاسخی به امروز است
نه سوالی که خود معما بود
کاش بودند و هست و خواهد بود
همگی ، عاشقانه یکجا بود !
کاش ، مفهوم درک آدم ها
از جهان تابعی ز معنا بود
دل اهل سیاست و دنیا
جای یک آه و یک خدایا بود
ارتفاع نگاه آدم ها
به بلندای عشق ، والا بود
اگر یک دم به بالینم درآیی
گمان دارم که بر دینم درآیی
به عشقت ، آبرو را آب دادم
که چون زیتونی از طینم درآیی