گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گپ خودمانی (34)



یک غذای طالقانی


مواد لازم :

1- برنج نیم کیلو

2- بلغور 250 گرم

3- قورمه  یک قالب

4- کلم یک بوته

5- شلم 10عدد

6-اجاره 5  عدد

7- سیب زمینی 5 عدد

8- چندر 2 تا

9- کره 150 گرم

10- نمک

 پاییز دیم که می بو

این موادی  که اسمشان او ن جَر ببر دیم

تقریبا " همه ی خانه پیدا می بو .

 طرز تهیه :

  -  اول کلم و شلم و اجاره و چندر و سیب زمینی رَ

یک قزقانی میان نیم پت می نیم .

-  یک قزقانی  دیگه ی میان دی برنج و بلغورَ دمینیم

و آب کش می نیم .

- یکی از قزقانانَ  ومی گیریم تهش کمی کره مینگنیم .

او نوقت چندرانَ قاچ کُرد بشکل ته دیگ مینگنیم .

روَش کلُم  ولگ ولگ دمیچینیم .

-  یک خورده برنج دمیپا چیم اونانی رو .

-    سیب زمینی و اجاره و شلمَ  روش می ریزیم.

-  روش یک لایحه قورمه می ریزیم .

-  بقیه ی برنجَ میر یزیم .

-  روَش بقیه قورمه رَ می ریزیم .

-  کره رَ روش می ریزیم .

-  درشَ  دمی بَسیم  تا  بَپـت  گرده و دم بَکَشه .

مو قع با خوردن با ترشی یا ماس میشا

اونَ با خوردن .

                       ان شالله نوش جانتان


سیمین بهبهانی

رفتی و لی هنوزم .

چون یار مهربانی .


داد سخن بر آمد .

سیمین بهبهانی .


آدم که نیستی

وقتی قرار شد که در آب سر کنی .

باید که سر بگذاری و تر کنی .


دیدی که شهر یکسره اموات می شود .

حق حیات تو ست که ترک پدر کنی .


جای درنگ نیست ، مسا فر که می شوی .

با گاری زمانه از آنجا سفر کنی .


ما هی که می شوی هوس آب می کنی .

خوبست ز کو سه ی  دریا حذر کنی .


دیوار جهل پنجره ها را شکسته است .

این خانه لازم است که شق القمر کنی .


بشکن حریم عاقل و بر باد ده ادب .

وقتی قرار شد که چو دیوانه سر کنی .


آدم که نیستی ، چه تفاوت که کیستی ؟

اسطوره باش که بر بت اثر کنی .

شکایت


رفته ای اما نه از چشمم ، زدل بیرون شدی .

کاش لیلی بودی ، اما بی خودی مجنون شدی .

دست در دستی کنون در حلقه نا محرمان .

می رسد روزی که چون جامی لبا لب خون شدی .

چون خسی افتاده ای در سیل اشکم صبر کن .

شاید از کارون گذر کردی و خود جیحون شدی .

زندگی هابیل هم دارد ، ولو قابیل هم .

من نمیدانم ، خدا داند که این یا اون شدی .

ناله سازم نمی آید مگر ، ای نازنین .

آمدی پیشم به سختی و ، چنین آسان شدی .

تو به من

          " تو به من"

پای این برکه بیا .

دل خیسم ، به تن برکه ی بی آب بزن .

شعر باران بخوان .

جاری اندر رگ فردایم کن .

قدری آرام بده .

تو به من جان بده .

زندگی در گذر است .

دست بگذار بر این خسته من .

با من این بودن گل را بو کن .

تو مرا جادو کن .

این من گم شده را پیدا کن .

قدری آرام بده .

 تو به من جان بده .

کلما تم همه گهواره لالایی تو ست .

پیش خوابم تو بخواب .

زیر همسایه ی چشمم دو سه تا پلک بزن .

قدری آرام بده .

تو به من جان بده .

پیش هم بودن ما تکراریست .

جور دیگر به کنارم بنشین .

جای این بغض بخند .

روی لب ها پفکی زرد بکار .

مثل شوری تو مرا شیرین کن .

قدری آرام بده .

تو به من جان بده .

نامه هایت همه تکرار من است .

غزلی نو بنویس .

بنو یس از همه دلتنگ ترم .

مثنوی را یله کن .

قدری آرام بده .

تو به من جان بده .