ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
بعضی ها با شسته شدن زیبا تر میشوند .
بعضی دیگر زشت تر .
مهم اینست
که ما در گو هر جانمان چه چیزی را پنهان کرده باشیم .
آب
آدم ها را عوض نمی کند .
تا من بیایم از تو بگو یم ، تو رفته ای .
از حس من گذشته قریب دو هفته ای.
این فا صله برای هزاران دلیل بد .
کافیست ، آنچه که باید نگفته ای.
اما بیا که فا صله ها را رها کنیم . خود را برای فا صله ها مان فدا کنیم.
تا من بیا یم و تو بیا یی ، چه ، می شود.
وقتی گذ شته نیست ، گذ شتن که می شود.
نو تر بیا ، که واژ ه ی من ، تازه مشتریست.
با عشق تازه ، کهنه فروشی نمی شود.
هر جا شکستنی است برای یکی شدن. یا بشکنیم یا که یکی را صدا کنیم.
تا من بیایم و قمرت مشتری شود.
پروین عشق ما بری از جن و پری شود.
شاید بهار نو بت ما را صدا کند.
لختی برای عا شقی و دلبری شود.
آورده ام ، تمام حو صله ام را ، برای تو .
یک چشم ، اشک بی گله ام را ، برای تو .
چیزی نداشتم ، بجز این اندکم ، ولی .
پر کرده ام ، تمام فا صله ام را ، برای تو .
آورده ام برای تو شعری ، اگر چه کم .
همراه آن ، صله ام را ، برای تو .
در خلوت نگاه تو ، دزدانه سر زدم .
دادم به باد ، قا فله ام را ، برای تو .
سر دار چشم های تو ، تیغش برهنه بود .
غارت نمود ، سلسله ام را ، برای تو .
گفتم بروم دوباره پرواز کنم .
از کو دکیم دو باره آغاز کنم.
گفتم بروم دو باره پروانه شوم.
از پیله ی خود دری دگر باز کنم.
گفتم بروم بهار دیگر بخرم.
بلبل که شدم برای گل ناز کنم.
گفتم ز گلستان پدر بگریزم.
شاید ز نیستان دگر ساز کنم.
گفتم بروم ز چشمه ات آب خورم .
از غار حرا دو باره آغاز کنم.
گفتی بهار یاد تو افتاد ه ام ، گلم .
هر گز مباد بی تو بهاران شود ، دلم .
یاد تو مثل رود مرا آب می کند .
و قتی چو موج خفته ای اکنون به سا حلم