گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

دیوانگی

دیوانگی مکن ، که چو دیوانه ات شوم .

آباد می شوم ، که به ویرانه ات شوم .

مجنون را هوای لیلی دیوانه خو شتر است .

پیشم بمان که ساقی میخانه ات شوم .

دیدم که دوش وارد بتخانه ام شدی .

گفتم بیایم و بت بتخانه ات شوم .

این جمله های قدیمی به جای خود .

یک شعر نو بگو که چو افسانه ات شوم .

دنبال من

دنبال من میا ، که چو من پیر می شوی .

دنیای من مشو ، که به زنجیر می شوی .

با این کمان من ، هوس دو ستی مکن .

گاهی نشانه ای و گهی تیر می شوی .

آدم ها

http://fardanews.com/files/fa/news/1388/12/16/46690_866.jpg

نیست ، اما اندکی باقیست ، جای شکر هست .

اینکه آدم ها برای هم محبت می کنند .

گر چه دنیا جای پول و زور و استبداد هست .

باز بعضی ها برای عشق صحبت می کنند .

بار دنیا را ،  از اول ، کج نهاده ، آدمی .

ای خو شا آنان که بر افتاده خدمت می کنند .

آدمی در طینت خود ، بند عادت می شود .

چونکه در بند خدا اُفتند ، عادت می کنند .

گفته آمد این سخن در وصف آدم بار ها .

خادمان خلق ، همواره عبادت می کنند .

خوش به حال من

خوش به حال من ، که پشت پنجره ، باز می بینم درخت و باغ را .

آسمان چون پشم حلاجی شده ، نم نم باران و رقص زاغ را .

خوش به حال من ، هنوزم عاشقم ، تا بهار تو دوباره گل کند .

خوش به حال من ، که داده زندگی ، لحظه تکرار حسی داغ را .

طنز روز

حرف اول ، حرف نان و حرف دوم ، حرف آب .

حرف آخر ، حرف بابا ، چونکه بابا رفته خواب .

کار ، مسکن ، نان ، آزادی ، شعار بچه هاست.

مرد باید مثل بابا ، غصه هایش بی حساب.

در خبر آمد ، سخنگو گفت : با تدبیر ما.

شد تورم صفر درصد ، این حساب و این کتاب.

چند روزی نیست ، نان از سکه سبقت را ربود.

باز می گو یند ، ثابت مانده قبض برق و آب.

یادم آمد روزگاری ، گوجه سر بالا  گریخت.

گفت : ارزان است ، اینجا ، گوجه با سیخ و کباب.

گفت : مستی زان سبب ، هذیان بی جا می کنی.

این چه سان مستی است ، گر نا خورده ای قدری شراب.

در جواب آمد که علم اقتصادی ، شعر نیست .

چند روزی رفته بالا ، باز می گرد حباب.

مثل هر سالی که قبل و بعد هر عیدش ، رها.

باز تکراری شده ، این هرج و مرج بی حساب.

گر چه دولتمرد باید باز گوید ، یک دروغ.

باز گوید ، حرف این است ، از چه با این آب و تاب.

باز بابا خواب می بیند که مردی می رسد.

با کلیدی دیگر ، اما ، می شود باز انتخاب.

مرد یعنی مثل بابا ، اول شعر و کتاب.

مرد باید سنگ باشد ، تا بچر خد آسیاب.

گفت : دیوار بلندی هست ، در زندان شهر.

گفت : بالا می رود مجنون ما ، با یک طناب.

هدیه دارد ، آسمان ابری امروز ما .

یک سبد رنگین کمان ، بعد از طلوع آفتاب.