سیمرغ مرغانت منم ، تنها اگر هستی ، بیا
تا قاف پروازت دهم ،عنقا اگر هستی ، بیا
مجنون بی تابت شوم ،وادی به وادی ، کو به کو
پای جنون جان می دهم ، لیلا اگر هستی ، بیا
قوی سپیدی پرزنان ، ره می برم تا بی نشان
همراه پرواز و خطر ، دریا اگر هستی ، بیا
عطشان اسماعیل را ، بنهاده تا زمزم شود
از مروه می جوشد ، صفا ، بطحا اگر هستی ، بیا
عاشق منم ، وامق منم ، رسوای رسوا ، هان و هان
هیهات و هیهاتم ببین ، عذرا اگر هستی ، بیا
با بیل عقل و داس دل ، خواهم کشاورزی کنم
دنبال گندمزار من ، حوا اگر هستی ، بیا
لبالب می شوم از مهربانی
چون تو را دارم
تو را دارم
لبالب می شود چشمان دیدارم
چه داری اینچنین مستم
پر از " می " می شود دستم
چو دستت را به دستانم
ولو یک لحظه بسپارم
شب و چشم سیاه و
گیسوان مشکین ، چه ترکیبی !
من اما روز ها در خوابِ
هر دو سخت بیدارم
نفس دلتنگیت را دوست دارد
وقت بر گشتن
تو را ای همنفس !
با بوسه های داغ بشمارم .
چه می شد فرصتی دیگر
به آغوش تو بر گردم
نخواهم لحظه ای هم بر زمینت
باز بگذارم
که زیبایت نوشته
مثل یک دیباچه ی زرین؟
تمام فصل فصلت را
سپردی دست افکارم
تو اما مثل شب بو
گوشه ی ایوان تنهایم، نمایانی
منم عاشق ترین همسایه ی
چسبیده بردیوار و ایوانم
تو آن یادی که در من ، از فراموشی ، فراموشی
تو در آغوش من ، هم صحبت ایام خاموشی
خمی ، خمخانه ای ، انگور ناب شهر شیرازی
چه ای ، یا از که ای ، اینگونه در من در تب و جوشی
تو والا دخت مهسا گون ، زیبا روی ترسایی
که عقل از ما ربودی و نمانده ، اندکی هوشی
صنو بر ، یاس ، هدهد ، یا غزال پای در کوهی
تسلایی ، تمنایی ، بتی ، انگور میخوشی
هلا ، ای هرچه در باور نگنجد ، یا نمی شاید
خوشا بر من ، هم اینک ، لذت ناب هم آغوشی
وطن ، پاسگاه امیران تویی
وطن ، خوابگاه دلیران تویی
مباد آسمانت در اندوه و غم
که از عهد دیرینی و جام جم
ز خاکت بسی لاله های شهید
که مانندشان را بهاران ندید
به پروازشان رو به بالا شدند
برای وطن ماه زیبا شدند
در این تنگ تر روزگاران جنگ
وطن دور بادت ، خراش تفنگ
ز هر روز از مشرقت ، نور باد
بد اندیش را ، چشم ها کور باد
بهشت شمالت فزاینده تر
خزر را خور و ماه تابنده تر
سخن تر کنی از خلیج زبان
به لفظ دری ، پارسی روان
تو را غَربَت آغاز هر ماهتاب
روان باد بر رودهای تو ، آب
به دستت درختانی از میوه ها
به پایت هنر واره ، از گیوه ها
تو را پیرهن باد رنگین کمان
کمربندی از نقش زرین نشان
سر آغاز هر کار ، نوروز باد
سپاهت به هر رزم پیروز باد
به هر قله نامت ، دماوند باد
چو کارون و جیحون ، صد چند باد
نگین زبانت ، چو انگشتری
شود ، در جهان خرد ، مشتری
ز آیین نیکان ، نامت بلند
به ریشه قوی تر ، ز کوه سهند
وطن ، زنده با نام ایران باد
نگهبان این ملک ، یزدان باد