ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دوست دارم که ز چشمان من احساس کنی.
عطشی بینی و یادی هم از عباس کنی.
آمدم کوچه ی احساس هوایی بخورم .
از محرم شدنم یاد گل یاس کنی !
آسوده ات کنم، قلمم اهل نان نیست.
فرتوت نام و بنده ی کس، بی گمان نیست.
سرو قد کلام مهینم به باغ دوست.
تابیده آنچنان که کمند و کمان نیست.
از پارسی و نجابت جز این مخواه.
چون اختری که لایق هر آسمان نیست.
با من چه می کنی، نفسم تنگ می شود.
آه آنچنان که لایق شرح و بیان نیست.
اینجا بهار کوچه ی دلخواه زندگیست.
شوقی برای زردی و فصل خزان نیست.
بیداد مترفان به شهر ابوذر اگر رسد.
پاداش بر دهان یاوه بجز استخوان نیست.
اغراق می کنی و به اطناب می کشی.
این واژه های مرده که نامش زبان نیست.
شعرم ترانه ایست که از فارسی ، تر است.
خوشمزه لقمه ای که شبیه اش ، جهان نیست.