ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دلم محرم و اما ز نو شدن خبری نیست
عجب که ماه نهان و به آسمان سفری نیست!
گذشته سال قدیم و رمیده ماه بلند
به آسمان گذشته ، ستاره و قمری نیست
کسی که مانده به تاریخ ، کسی که دیروز است
برای کوچه ی بن بست ، چاره و گذری نیست
زمان ، قطار عجیبیست ، وعده گاه ندارد
ز ایستگاه محرم ، خیال همسفری نیست
ز خط خون به اشاره ، رسیده ام به زمینی
که غیر عشق نشان از محرم و صفری نیست
نشسته ام به زمینی که آسمان شده روزی
ز ناله های دروغین ، ز مرگ هم خبری نیست
یکی صدا زده ما را ، ز قتلگاه جدایی
از این حماسه که دیدم ، ز تعزیه هنری نیست
دلم گرفته کجایی ؟ نماز ظهر عبادت
خیال گریه ندارم ، که گریه هم سپری نیست
به راه رفته ات اما ، هزار بیش گذشته
به راه و رسم تو اما ، هوای رهگذری نیست
درخت استحاله قطور و محیط ذهن بسیط
به دست شیخ قبیله ، حواله ی تبری نیست
به ذهن اصغر ما هم ، نمی رسد نم آبی
عموی عقل کجا شد ؟ اشارت از پدری نیست
ز ارث آدم و حوا ، رسیده ای به خیالم
مگر نشانه ی نسلی ، شود که در پسری نیست!
هنوز بعد تو اما ، یزید کاخ نشین است
عقاب حسرت ما را ، خیال بال و پری نیست
مگر که روی نماید ، طلوع شمس هدایت
وگرنه شام سیه را ، به صبحگاه دری نیست