ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
چتر بی بارانم و رگبار می خواهم تو را
سقف زندان منی ، آوار می خواهم تو را
در پی آرامشی تا هستی و هستم نباش
من خود آرامشم ، آزار می خواهم تو را
جذبه ی تکرار در دیدار ، درک عاشقی ست
عشق من ، تکرار در تکرار می خواهم تو را
زیستن با تو ، طریق آخر آسودگیست
فال من ، من حافظ اسرار می خواهم تو را
من زبان بی زبانی را نمی دانم ، ولی
با زبان خواهش و اصرار می خواهم تو را
گم شدی در خواب ، تا بیدار پیدایم کنی
من که در آئینه دیدار می خواهم تو را
عشق سرمشق است ، اما خط به خط آموزه ایست
دیر دانستم چرا بسیار می خواهم تو را
استاد محمد علی بهمنی
***********
گفته بودم نه ، ولی این بار می خواهم ، تو را
سال های خواب من ، بیدار می خواهم ، تو را
ای که باران از تماشای تو ، گریان می شود
تشنه ام با دیدنت ، رگبار می خواهم ، تو را
گشته ام ، هر جای آبادی و آبادی ، نبود
در خراب آباد خود ، آوار می خواهم ، تو را
می شمردم کهکشانها را ، بگویم ، چند و چون
بیشماران گفتم و بسیار می خواهم ، تو را
شهر عریانم ، پر از عشق تو و چشم ، رقیب
در حریم خویش ، چون دیوار می خواهم ، تو را
ای به پاییزی تماشایی کنون در کو هسار
برگ زرینی و با اصرار می خواهم ، تو را
بغض بشکن ، آنچه در آئینه پیدا کرده ام
از بهاران بیش و با تکرار می خواهم ، تو را
نیست پایانی برای دوستی ، حتی به مرگ
تا ابد تا آخرین دیدار ، می خواهم ، تو را
مسلم آهنگری