ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دوختی چشم
و
باختم دل را
من هنوزم
به فکر آن روزم
یاد آن آشنای آغازین.
رفته از یاد تو اگر ، باشد !
من
که یادم نمی رود
دستت.
کودکم را ، به پا صدا می زد.
مهربانی
چه بوی خوبی داشت.
تو
اگر دست شسته ای ، باشد!
من
همانم که باز دلتنگم.
دل همان کو که گاه دیوانست .
دل همان کو که گاه پروانست .
تو
اگر دل بریده ای ، باشد.
عکس ها را
ورق ، ورق که زدم.
پر تصویرم از تماشایت.
پر احساسم از تمنایت.
من
هنوز عاشق همان عکسم.
تو
اگر پاره کرده ای ، باشد .
عشق بی شرط
دوستی بی شرط.
جمله ها گرم
چشم ها آرام
من
همان کوچه ها هنوز می گردم .
تو
اگر پا کشیده ای ، باشد!
من و تو
حاصل نگاه هم بودیم .
من
به رقص نگاه رقصیدم .
من
هنوزم به یاد آن نگهم.
تو
اگر چشم بسته ای ، باشد .
زندگی مثل کودک و بازیست.
مثل
یادم تو را فراموشی.
چه قدر
ساده بود رابطه ها
چه قدر
خوب بود ، بودن ها
من
هنوزم به فکر سادگیم.
تو
چه پیچیده گشته ای ، باشد!
من
که آزادم از هزاران ، یک.
من
که از هر هزار یک نفرم.
ز تو
اما دگر نمیدانم.
گر
تو تکثیر گشته ای باشد.
این من
اکنون که یک غزلم.
روی دیوار ماندن هر روز
روزها
بیت های شعر منند .
تو
که چون نثر گشته ای باشد .
تازه ام
تازه تر از این هم ، هم
مثل
رسم دوباره روییدن
مثل
تقویم روز فروردین .
تو
اگر کهنه گشته ای باشد .
عشق
یعنی بمان و مرحم باش.
من
چنینم پر از تو هم اکنون.
مثل
مرهم به زخم کهنه ی هم.
تو
اگر زخم تازه ای باشد .
زندگی
چینش تصور هاست .
مثل
اینکه تو مثل من باشی.
یا
که
من
مثل تو ، اگر بشود .
حیف شد
ما شبیه هم بودیم !
حال
بیگانه گشته ای ، باشد .