ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شانه ی دیوار ما را ، خیس می سازد ، بهار.
گیسوان یار ما را ، خیس می سازد ، بهار.
می نوازد ، تا بشو راند ، غم و اندوه را.
سیم های تار ما را خیس می سازد ، بهار.
بس زبان عشق می لافد به گوش روز گار.
نیش های مار ما را خیس می سازد ، بهار.
گل ، می افشاند به ایوان حریم زندگی.
سقف سست غار ما را خیس می سازد، بهار.
نغمه می خواند پرستو، تا بیابد خویش،خویش.
کرک جان سار ما را خیس می سازد ، بهار.
می شود بیدار از خواب زمستان ، بید مشک.
تک درخت خار ما را خیس می سازد ، بهار.
بی گمان در رستخیز آب و باد و سرو و گل.
ریشه ی افکار ما را خیس می سازد ، بهار.