ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شاید برسی
طالقانی شده در بند تو، شاید برسی .
شاهرودش شده در مرز تو مثل، ارسی.
یک جریب از دل این شهر که شیدایی توست.
ند هد دل به پریشانی هر خار و خسی.
قاف هم در مثَلَش قله ای از شهر منست.
جای سیمرغ، کجا بال گشاید، مگسی.
پیچ و تاب است، همه رشته به رشته این شهر.
چون من افتاده به گیسو و کمند تو بسی.
کاروانش همه در هر وله ی سعی و صفا ست.
گوش حاجی چه کند، چون خبر آرد جرسی.
هر که ضحاک شود، پای کشندش به کهار.
تا که باقیست فریدون صفتان را نفسی.
ای که از آمدنت، کوچه به کوچه، پر عشق.
منتظر مانده که شاید برسی یا نرسی.
ناب تر، خوب تر، آرامتر، ای شرقی نور.
پیش آزادی من باز گشودی ، قفسی.
تویی آن حال هوایی که ، دلم کم دارد.
خلوت ما دو نفر را، نفروشی ، به کسی.
سلام مسلم جان

خوبی دوست عزیز
برات امشب سلامتی وشادی روآرزو میکنم
پاینده باد طالقان وگوران
سلام بر علی اصغر بزرگ و نازنین
ممنون که دوباره سری به ما زدی
من هم برایت بهترین ها را آرزو مندم