ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
یک دو بیتی گفتی و شهری کتاب شعر شد
وای از آن روزی که شعرت مثنوی گردد رفیق
***
پشت سر را روبرو گویم که بشناسی مرا
تا دغل بازی کنی در شیر و خط زندگی
***
شهر بی زندان و قاضی ، آبروی کدخداست
اسب اهلی را نیاز جفتک و زنجیر نیست
***
موزه های شهر انبار پیاز و سیب نیست
هر چه فاسد می شود راهی بازارش کنند
***
به اندازه ی دلتنگیم برایم زنگی بزن .
نکند ، آنروز که رفتی تا حالا زنگ زده ای !
***
در آسمانها دنبال هیچ کهکشانی نیستم
تو فقط بگو
از کدام راه شیری
نشان ستاره ات را بگیرم.
***
آسمان را
پر از بو سه می کنم
تا باران بو سه هایم
گندمزارت کند.
تمام مطالب رو با یه ذوق و شوق وصف نشدنی خوندم
به دل نشست عجیب
علی اصغر جان ، سلام و ارادت مرا پذیرا باش.


وقت گذاشتید
برایم با ارزش تر از این نیست که از نگاه شما عزیز کامنتی در یافت نمایم
الهی بسلامت باشید و حقیر همچنان از مهرتان بهره مند باشم
با درود و بدرود