ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
<< پیرم و گاهی دلم ، یاد جوانی می کند
بلبل شو قم هوای نغمه خوانی می کند >> شهریار
آتش گرم اجاقم رو به پایانست و ، او
زیر خاکستر هنوز ، آتش پرانی می کند
گر چه باقی نیست آن حال و هوای عاشقی
عشقبازی را هنوزم ، در نهانی می کند
فصل خواب آرزو ها ، روزگار سرد کوچ
با من عزلت نشین ، نا مهربانی می کند
فجرخورشیدم به صبح آرزو هایم ، هنوز
سهم من از زندگانی را ، شبانی می کند
می نو یسم خاطراتم را ، کتاب اندر کتاب
دست گرمی در خیالم ، با یگانی می کند
ماه من در آسمان مغربش گم می شود
گاه پایانی به من ، چشمک پرانی می کند
بردرختم برگ زردی مانده از پاییز دوست
هر چه نازش می کنم ، بازم خزانی می کند
گر چه رنجورم ، ولی چیزی درونم سالهاست
مثل همزادی جوان ، با من تبانی می کند