ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
بزن اما نه چنین سخت به میخت ، استاد .
جان این صندلیم بسته به میخت ، استاد .
چقدر حوصله کردی ، بتراشی ،دل من .
دست و بالم همه خسته است ز میخت ، استاد .
می نشیند به سرم مرد جوانی همه شب .
غژ غژ و خستگیم جسته ز میخت ، استاد .
من و این خانه هنوزم به تماشای همیم .
بسته بر بالکن و پایه و میخت ، استاد .
نیستی تا که ببینی منم و خانه ، خراب .
همه رفتند و بجا تخته و میخت ، استاد .
کاش محکم تر از این می زدیم بر میخت .
که رهایی نتوان از تو و میخت استاد .