ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
آلبوم یادگاری
دارم
دو عکس یادگاری از آن
روزگار دور .
یک آلبوم کهنه
که روزی جوان بود.
ما روزگارمان
دو روز بیش نیست.
آن روز ها
و این روز ها.
این حرف ها
از آن روز هاست .
با آلبومی
که در آن دو عکس
دو عکس سیاه و سفید
حرف می زنند.
با من .
من با قبای خودم حرف می زنم .
با لهجه ای غلیظ
با صورتی که سو خته از آفتاب شب .
با یک شکم
گرسنگی بی صدا شده .
نان می خورم.
نان فتیر.
آن روز ها
بیسکویت مادر
شیر خشک
نبود.
تا مادرم
قرقره و سوزن هایش را در قوطی آن بگذارد .
من با پیرهن گل گلی خواهرم
عکس ندارم.
آلبوم خاطره هایم پر است از عکس هایی
که هرگز نشد بگیرم.
روزی که به دنیا آمدم
دوربین نبود.
بود.
ا ما نبود .
جشن تولدم برای همین
بی عکس
مانده است .
اما
مادرم که به عروسی پدرم آمده بود
یادش هست.
شبی را که مرا
برای پدرم خرید
آن روز ها عروسک هم نبود.
مرا عروسک بابا صدا می کرد.
آن که
جای مادر بزرگ بود.
من
با همین دو عکس
یک آلبوم خاطره دارم .
فرقی نمی کند
که آستین کتش پاره باشد .
یا موی سرش
کچل.
عکسی که
هنوز
در پس زمینه ذهنم
و دوربینم
ثابت مانده است .
پای ثابت نگاه هر روزه ی من .
گذشته ی من است.
که دوست ندارم کتش را روتوش کنم .
من با همین دو عکس
هم پدر دارم
هم مادر.
و هم خواهر و برادر.
من روی کرسی
با برادرم
درپنج سالگی
مسلمان شدم.
من این عکس را که با برادرم
دامن پو شیده ام.
دوست دارم .
زندگی و قتی کلاهش را بر سرم گذاشت .
روی الاغ جفتک چار پا
بازی می کردم .
تابستان
هر غروب پنجشنبه
الاغم
با ماشین ها مسابقه می داد .
من دماغم
سو خته بود.
این عکس را با الاغم گرفته ام .
من مثل عکسهایی
که نگرفته ام
همیشه می خندم .
چون
امروز که یک شلوار لی خریده بودم
و یک پیر هن دو جیب.
آبی ترین
غروب تفریحم را
روی پل
نقاشی کردم .
نگاتیو خاطرات ذهنم
نمی توانست شادی نو جوانیم را
واقعی تصویر کند .
یک روز مانده بود به انقلاب .
کسی که بعدا شهیدش می گفتند.
ظهر کنار رود خانه
وقتی که آب تنی می کرد .
نماز هم می خواند.
من
ندیده بودم.
تا آنموقع.
این عکس را تکی در آلبوم سفیدم
چسبانده ام .
باور نمی کنید
که من یک جا ایستاده ام
با
بچه تهرانی ها.
دلم می خواهد فارسی صحبت کنم.
صفحه ی هجده سالگی
از شناسنامه ام
این عکس را با مو های بلندچسبانده ام.
دلتنگ نیستم !
که برایم دو عکس از آن روز ها
با قیست .
من خودم پر عکس ظاهر نشده ام .
پر عکس های پر سنلی .
تو کافیست
کمی آلبوم ذهن مرا
تما شا کنی .
من با کوه
با رود
با بهار
با شقایق
باران
دو ستانم
و احساساتم عکس های فراوانی دارم.
با آنها یی که
به جای پدر بزرگ
و مادربزرگم
بودند .
آلبوم من
پر از عکس های سیاه
و سفید
و رنگ شده .
است .
من با مرغ و خروس های کودکیم هم
عکس دارم.
یک آلبوم.
با دو عکس ظاهر شده و
هزاران عکسی که
امروز
ظاهرش خواهم کرد .
امروز
می خواهم
با دوربین نگاه تو
از خودم یک عکس یادگاری بگیرم .
تو
حاضری لبخندت را
به من
قرض دهی !
من
آلبومم را مشترک خواهم شد .
با تو
با او
با همه .
زند گی به اندازه ی آلبو م های شخصی
شخصی است .
من با اجازه آلبوم تو را
تما شا می کنم
تو
با اجازه آلبوم مرا .
تنها عکس های مشترک
روی تاقچه ی همدردی
می ماند .
آلبوم خصوصی زندگی
همه.
روزی بسته خواهد شد !
تاریخ عکس چه سالی هست
سلام
خیلی دقیق نمی دانم
ولی مدرسه بالا
و حدود سالهای 1340 تا : 45