ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شاپرکها
کو چه از عطر نفس هایت معطر می شود .
سنگفرش کو چه ی دل اندکی تر می شود .
پابه پای ، پای احساست ، شمارش می کنم .
جای پا را می شمارم ، کو چه آخر می شود .
نیستی ، بو یت هنوزم ، می شمارد ذهن را .
ماه مهر من ، بگو ، تا ماه آذر ، می شود .
باز فردا پا به پایت ، می شمارم شهر را .
با خیال اینکه دیداری میسر ، می شود .
مثل کودک ، در خیالم یک عروسک می شوم .
کودک احساس من آن روز مادر می شود .
پشت شیشه هر چه می بینم ، تو را گم می کنم .
شاید احساست به من هر روز ، کمتر می شود .
مثل موش و گربه ، دنبال دلت سر می کشم .
تک درخت کو چه مان ، مانند سنگر می شود .
بت تراش عشق ، این بت خانه را کی آفرید ؟
هر که او را دیده ، لب نگشوده کافر می شود .
یکنفر امروز ، جای پای ما را می شمرد .
گفتم این پروانه دارد باز پرپر می شود .
خواب می بینم که دیگر ، شا پرکها مرده اند .
باز جمع آرزو هایم مکسر می شود .