لوی تُک
لو = کناره
تُک = نوک = لب
لوی تک = کناره ها و طرفین بام یا پشت بام .
* - اندی نانی لو و دمَ نیگیر .
لو چه = اطراف و کناره های دهان.
تُککُرم = بالا ترین نقطه درخت .
هلنگ بر یو = نوعی بازی
* - هلنگ بر یو که میگردی .
او نی که هلنگ میگیت ، اون یکی دیگه رَ با
همون یَک پای همرا که بپر بپر می کُرد باید
پیا می کُرد تا او رَ تنگنای میان دَرنگنه و
با لگه بََزَنه .
دومی دی باید می پاس تا لوی تک نزیک نَگرده
چرا که اگه او نجه گیر دمی کت . یا باید لگه رَ
می خورد . یا لوی تُک جیر میکت .
* - این یکی از بهترین و پر طر فدار ترین
وازی طالقانی بَ که ایمروزه یا کسی بلد، نی .
یا اگه بلده دیه این وازی رایج نی .
( افراط و تفریط در مرزبند یها)
ما ایرانی ها در یک افراط و تفریط تاریخی سر گردانیم
و این بر می گردد . به نو ع نگاه نخبگان به تاریخ ایران.
عوام در این دو نگاه افراط و تفریط
سر گردانند و بسته به تسلط کدام دسته بر ایران
مجبورند سیاهی لشگر آن گروه با شند .
* - تکیه بر ایران باستان ، فر هنگ و آداب و رسو م
رهبران و نخبگان آن روزگار از یک سو .
* - تکیه بر ایران اسلامی ، فر هنگ و آداب و رسوم
رهبران و نخبگان این روزگار از سویی دگر.
که هیچکدام از آنها قابل انکار و چشم پو شی نیست
در دوران تسلط هر دسته ای یکی کم رنگ و در
حاشیه ودیگری پر رنگ ودر متن قرار گرفته است .
در بعضی از دوره ها که بجای منطق ، اید ئو لوژی فردی
یا حاکمیتی سلطه خو یش را بر این مملکت مستحکم
نموده ، گروه حاکم و مسلط بجای تعامل و همزیستی
با رقیب که اگر درست گفته با شیم . در صدد حذف
تفکر ، نگاه یا بهتر است بگو ییم واقعیت ، به حاشیه
رانده شده بر آمده و کلا در صدد جنگ و اضمحلال
ارزشها و باورهای گروه مقابل بر می آید .
* هر گاه که چنین اتفاقی در تاریخ
این مملکت در طول سده های اسلامی اتفاق افتاده
آگاهانه یا ناخود آگاه بخش عمده ای از بدنه جامعه و
نخبگان آن تعلق خاطر خو یش را از این کشور و حاکمان
آن بر داشته اند و در سایه آن کشور یا از درون دچار
بحران و هرج و مرج شده و یا بیگانگان از برون چشم
طمع بر این مرز بوم دو خته اند .
* بدون تو جه به وجه سیاسی این بحث که
آن را آگاهانه واگذار می کنیم به کارشناسانش ،
از دید آسیب شناسی اجتماعی و نگاه دولت ملت ،
این نکته حایز اهمیت است که هر دو گروه افراطی
در اینکه بخواهند بدون تحمل ساختار ارزشی و
تاریخی و فر هنگی طرف مقابل به دو عنصر
1- تخریب و 2- تثبیت در رویکرد خو د تو جه
داشته باشند . نتیجه همانی خواهد شد که
عناصر ارزشی هرطرف تا آن حد اغراق آمیز و پاک
و مبرا تلقی شود تا در برابر ارائه به عوام نیاز مند
به هیچ استدلالی نباشد و یا چشمگیر باشد .
ضرورتا این نیازمند آن است که مثلا قهرمانان
و رهبران و اندیشه ورزان و منابع عقیدتی تا آن
حد پیش رود که حایز بهترین ها و برترین ها و
سر امد ترین تصورات و تخیلات باشد .
بت سازی و محیر العقول کردن بعضی از عناصر و
اسطوره ای نشان دادن بعضی تا آن حد پیش
می رود که در عناصر فرهنگ عامه به شکل
ضرب المثل ، قدیس ، فرابشری ، و خارق بشری
جلوه گر می گردند .
بطور مثال شاه در ساختار ملی گرایی افراطی
سایه خدا برروی زمین و عنصر فرا انسانی
غیر مسئول در می آید .که به هیچ دسته
و رسته پاسخگو نیست .
* صحبت از افراط در عناصر هم مثلا در سر
لو حه این تفکر فردی به نام کورش قرار می گیرد
که تمام ارزشهای انسانی و اجتماعی و حاکمیتی را
داراست و تا آن حد از مصداق برای او پیش می رود
که معادل و یا متشابهی از تایید قرآنی بر ایش بگیرد .
درست یا غلط بودن مصداق را به کارشناسش
وا می گذاریم . و یا در مقابل در عناصر تفکر اسلامی
هم که پادشاهان و حاکمان و خلفایی که با نام اسلام
و حکو مت و حاکمیت مبتنی بر شریعت در ایران بوده اند
را یکجا منزه و مصداق استمرار حاکمیت معصوم تلقی
نموده و حاضر به پذیرش هیچ نقد و نگاه آسیب شناسانه
در مورد آنها نیستیم و یا در دید گاه تئوری خود حق و
سهمی برای طرف مقابل قایل نیستیم که هیچ بلکه آنها
را تا حد کفر ، طاغوت ، اهل ذمه و...
* منصفانه آنست که ایران را با هر آنچه که
بوده و هر آنچه که هست بپذیریم . و برای هر بخش
آن به میزان تاثیر و تاثرش و داشته هاو میراث بر
جای نهاده اش تقدیر و تایید کنیم . نه آنقدر افراط و
تفریط که فی المثل شاهنامه را قرآن یا قرآن را با
شاهنامه مقایسه کنیم و یا رستم را با هر کس دیگر .
بلکه شاهنامه وفردوسی ، رستم و کورش و سعدی و
حافظ و مو لانا و نوروز و قربان و مسجد و دیر و رو حانی و مغ
و تخت جمشید و نقش جهان و...
کتب و افراد و عناصر دوره اسلامی و قبل از اسلام درجا و
جایگاه خودشان در دور نمای کلی ایران ببینیم .
* باید بپایم تا از هر طرف ، لوی تُک دَ جیر نَکو ویم.