ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
ای تو تنها یکی ، میان همه .
همه هستی و جسم وجان همه .
همه زادند و مرده اند ، بسی .
تو نه زایی و زاده ای ز کسی .
بری از خواب و خشم و همتایی .
بی مکان و زمان و تنهایی .
تو بزرگی ، از آنچه ناید ، فکر .
نتوان گفت ، با نشانه و ذکر .
صبح و ظهرم به شام ناید باز .
حمد گویم تو را به وقت نماز .
ای همین جا کنار من اکنون .
جاری اندر وجود من چون خون .
مهربان تر ز مادر و پدرم .
سایه ی تو ست روز و شب به سرم .
وقت خوابم ، کنار من بیدار .
مثل رنگین کمان فصل بهار .
وصف نادیدن تو زیبا نیست .
دیدنت کار چشم تنها نیست .
مثل عطری شبیه بارانی .
هستی اما زدیده پنهانی .
گاه لبخند ، بر لب کودک .
هر بزرگی به نزد تو کو چک .
دوست دارم خیال من باشی .
گو شه لب چو خال من باشی .
مثل دستان من کنار من .
یاور و یار و غمگسار من .
دیشب از شوق خواب می دیدم .
خواب ، یک آفتاب می دیدم .
چقدر گرم بود و زیبا بود .
مثل آغوش گرم بابا بود .
یادم افتاد بی تو گرما نیست .
گرمی دست و پای بابا نیست.
مهربانی ، زمین و صحرا نیست .
بوی گندم ، بنفشه ، دریا نیست .
اینهمه بیشتر که یادم نیست .
گر نفهمد کسی ، که آدم نیست .
همه ی من تو یی ، تمام منی .
شمع بزم تمام انجمنی .
دو ستت دارم ای همه خو بی .
همه خو بند ، ولی تو محبو بی .
این خدایی که من از او گفتم .
آشنا بود و دیدم و جستم .
در همین کو چه های دنیا بود .
بود و اما ندیده ، پیدا بود .
93/9/21