گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

هفتاد شهر


هفتاد شهر


می توانی   ،  آب  بود  و  اشک   شد .

می توان از پوست روزی مشک شد .


می توان چون جنگلی در ابر مُرد .

می شود   آیینه   را   زنگار    برد .


می توان تنها مداد نامه شد .

می شود آلاله را پروانه شد .


می توان پُر شد شبیه برکه ها .

می شود شلاق ، مثل ترکه ها .


می توان در کاکتوسی گل چرید .

می توان از کو لیان هم دل خرید .


میشود را می توان تکرار کرد .

لحظه ها را پله ی دیدار کرد .


شامگاهان قله ها را دره دید .

گرگ میشان گرگ ها را بره دید .


می شود جور دگر آمد پدید .

نادرستی های عالم را ندید .


ذره شد در باد با پروانه ها .

بر کشیدن از درون خانه ها .


بادبادک   بود  ،   در  دستان    دیو .

نقش رستم ، خسرو و فرهاد و گیو .


مثل تنبوری سراسر جیغ وداد .

یا ترازویی نشان عدل و داد .


هرچه می شد ، چون بتان زرنگار .

بنده ای   ، در   خدمت     پروردگار .


پادشاهی در حصار برج و مار.

یا گنهکاری به زندان ، پای دار .


مرشدی ،پیری به دیر و خانقاه .

گر یتیمی بی پناه ، افتاده چاه .


پاد زهری ، گرچه نیش مار بود .

همزبانی با سگی در غار بود .


هیزمی در آتشی گرمی فزود .

یک نشانی در بیابان مثل دود .


تخته ای    ، در آب غرقابی کشید .

نامه ای در دست نو میدی رسید .


کوزه ای شد ،تشنه ای سیراب کرد .

گاهواری   ،  کودکی در خواب کرد .


چون نیستان درد هجران ساز کرد .

مرغ حق شد  ،   تا   خدا  ، پرواز کرد .


هر چه گو یم ،جز خدایی می توان .

جسم و جانت را رهایی می توان .


بشکن این بتخانه و اصنام را .

خط بزن   ،  تا می توانی ،  نام را .


آدمی کن ،گرچه نامت آدمیست .

نام ، در دریای آدم ، یک نمیست .


کاش می شد خاک جان را بو کشید .

خاک  آدم   گشت   و   حوا   را ،  ندید .


چند روزی خاک کوی یار شد .

آگه از خود محرم اسرار شد .


درد مستان از گلستان چاره کرد .

پرده   سر گشتگی   را   پاره   کرد .


می شود هو هو کنان در آب شد .

آ گه از رندان و شیخ و شاب شد .


مهره  شطرنج دنیا را شمرد .

شاه مقصد را بدون کیش برد .


می توان پرواز را یکباره کرد .

هفت شهر عشق را بیچاره کرد .


آگه از آیینه و اسباب شد .

نا خدای کشتی ارباب شد .


گورانیم www.gooraniam.blogsky.com

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.