ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
هوای آلوده
بچه بودم
پدرم گفت هوا آلوده است .
ریه هایم به خدا فرسوده است .
نفسم می گیرد .
نای رفتن سر بازاری نیست .
قدرت کاری نیست.
پدرم سرفه نمی کرد
غصه می خورد .
***
زنگ انشا
معلم نوشت
بنو یسید انشا .
که هوا آلودست .
بچه ها گوش کنید
شهر ما حو صله اش سر رفته
کار از حد خودش در رفته .
زندگی بیمار است .
و پرستاری نیست .
آب هم آلودست .
دارو هم
و پز شکان و
همه بیمارند .
***
زنگ تفریح هوا زیبا بود .
تا دماوند زمین پیدا بود .
پدرم مرد و
معلم هم .
باز اما هوا آلودست .
آب از چشمه گل آلود شده .
آسمان دلمان تیره و تنگ است هنوز .
تازه
می فهمیدم
زنگ انشای معلم
ز چه تکراری بود .
پدرم
ناله ی بی نانی داشت .
غصه می خورد
ولی
جان نداشت .
***
نیست
اما پدر و استادم .
باز امروز، دل ما تنگ است .
باز انشای معلم
جنگ است .
شهر از بوی تعفن سر شار
دکتر شهر علیل و بیمار
همه از بغض فرو خورده تهوع دارند .
مهربانی تنها ست .
هیچ دستی به فرو دست نمی پاشد گل .
حس سردیست
تمنای همه یخ بسته .
دست گرمای قلم
بشکسته .
کو چه دلتنگ تماشای دو تا همسایه است .
***
زیر این ابر کثیف
ریه ها
قلب ها
منتظر تعویضند.
قلب مصنوعی
قاچاق می شود .
آدم های سنگی تاجرانند .
توی بازار شلوغ
می فروشند آدم
می خرند دنیا
عده ای نان
عده ای نام
عده ای نیز خدا بفروشند .
هیچکس فکر هوا نیست .
سر فه ها خو نین است .
قصه ها تکرار یست .
و کسی نیست بگو ید
خفگی ار ثی نیست.
سنتی تار یخیست .
شعر من اهل تمنای هوای تازه است .
شعر من آزادست .
فاش می گو یم از این شهر دلم می گیر د .
مرغ جانم
قفس افتاده ، دگر می میرد .
آی مردم گنه اینست
که
... نیست .
... است
مجال گل و آبادی نیست .
اندکی هست نفس
تا
شهیدان هستند .