گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

شهر خاموش

در یهاری که ندانم به چه سال و به چه ماه.

عزم کردم ز رفیقان ، سراغی ببرم.

شهر خاموش و عسس خواب و رفیقان همه دزد.

بهتر آنست که با خویش چراغی ببرم.

همه خامند  بنی آدم و حوا ، زین شهر.

چاره آنست که با خود ، اجاقی ببرم.

نیست جایی که بخسبی و به غارت نروی.

عقل گوید که به همراه اتاقی ببرم.

جاهلان پادشهانند و وزیران همه لات.

شیخ ما گفت :که با خویش دو یاغی ببرم.

ره دراز است و بسی صعب ، در اندیشه شدم.

با خودم استر و اسبی و الاغی ببرم.

آن شنیدم همه خشکند درختان و عقیم.

یادم افتاد که سو غات ز باغی ببرم.

ساغر و کوزه ی می ، مطرب و ساقی همه را.

سرو و آلاله و گلپو نه ، اقاقی ببرم.

نو بهار است زمستان تن از خود برهان.

بلبل آوردم از این شهر کلاغی ببرم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.