ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
چه کسی می داند؟
می نشینی و دلم ، می خیزد
می روی
جان و دلم می ریزد
آتشم می شوی و بال و پرم
می سوزد.
چه کسی می فهمد؟
تو
به اندازه ی
زاییدن و مردن
دردی!
عذرا ، عذرا
نشان ز وامق دارم
اندازه ی
شال گردنی حق دارم
ای تازه ترین
بهانه ی آن روزا
یک بغض
پر از گریه و هق هق دارم
کسی نگفت چه گفتی ، کسی نگفت که ای؟
خلاصه شد همه ی عمر ، گریه بر ، گنهی.
به شان روی تو کافیست سوره ی کوثر.
و مادر حسنین ، زهره ای و فاطمه ای