ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
چگونه است که بعضی
از ما ایرانی ها
تا می میریم.
عزیز می شویم و
تمیز.
انگور نا شده ، مو یز و
به طهارت آویز.
و بی تعلق به میزو
دلباخته ی پاییز
و نیز
مشکل گشای چو قلاویزو
معطر به عطر ی دل آویز
اما
تازنده ایم
عاشق میز و
مرد حیز و
اهل بپاش و بریز و
دزد نیز.
و به این و آن آویزو
برای قدرت و ثروت گلاویز.
لازم شد اهل دل و سوز .
به نماز اندر شبانه روز
که اگر شد زمین را به آسمان بدوز
هر روز .
که بخوریم تا پوزو
بدریم چون یوز
از آن جهت که :
<<عمر برف است و آفتاب تموز
این برفت است و آن بمانده هنوز >>
قصه ی تازه ای نمی گویم
عاشقیم
عاشق طلا و کنوز.
سر مقالست
در کتاب و نیوز
مدعی هم اگر کند تعریف
یادم افتاد .
قوز بالا قوز