ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
خرابم کردی
آمدی باز مرا خانه خرابم کردی
این تو بودی که نپرسیده جوابم کردی .
شعله در خرمن احساس من ارزانی شد .
تا به خود آمدم این ببار کبابم کردی .
خم جانم تن انگور تو را حس می کرد
در هم آمیخت که اینگونه شرابم کردی .
تو چه دیدی که از آبادی من تر سیدی ؟
تا بدانجا که چنین سخت عذابم کردی .
کلماتم همه در نعت تو مصدر می شد .
صرف و تکرار مرا بین که کتابم کردی .
هر که می دید مر ا یاد زمستان می کرد .
من ندانم تو چه در فصل شبابم کردی .
چشمه ی جان من از شوق تو در جو شش بود .
گرد بادت چو در افتاد ، حبابم کردی
به ثوابی الف قامت من تاق تو شد .
کج چو افتاد بدین گونه ، صوابم کردی .
سحر از دولت منصور تو بیدار شدم
دیدم آغوش رقیبان و عقابم کردی .
من چه کردم که چنین دست به دست تو شدم .
گاه چون چنگ تو و گاه ربابم کردی .
خواب دیدم که در آغوش تو من خوابیدم .
هر چه بیدار شدم باز تو خوابم کردی !